چه دلیلی دارد که امام از کلمه من استفاده بفرماید؟

0 26

سوالی داشتم چون که در حال خواندن درجای جای کتاب عظیم نهج البلاغه ، امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ می فرماید:مردم از من استفاده کرده است. چه دلیلی دارد که از کلمه من استفاده بفرماید ؟ نعوذ بالله امام از خودتعریف می کند؟

پاسخ:

برای هر سخنی علت و سببی وجود دارد، گاهی این سخن در مقام بیان حقیقی است، گاهی در مقام بیان دفاع از خود، گاهی برای…، در کلام امیر المؤمنین نیز چنین است. وجود امام علی ـ علیه السلام ـ متعالی تر از آن است که از این گفته ها هدف خود ستائی و تکبر داشته باشد.
برای روشن شدن علت این گونه سخن گفتن امام علی ـ علیه السلام ـ چند جهت است که بیان می شود: ۱ـ دفاع از حق و حقیقت: هر کسی که حق است، باید برای دفاع از خود تلاش نماید. سخنان امام علی ـ علیه السلام ـ دفاعیات است، و در دفاعیه لفظ (من) به کار می رود .
و حقانیتی که در قرآن و حتی روایات خود اهل تسنن آمده است.از جمله آیه مباهله. در تفسیر صواعق ابن جهد و اسباب النزول واقدی که هر دو از تفاسیر اهل تسنن هستند آمده که پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ علی ـ علیه السلام ـ را نفس خود معرفی می نماید. یا آیه غدیر که در تفسیر این آیه از مفسرین سنی من جمله طبری، ابن جوزی و سیوطی نقل شده که طبق این آیه خداوند علی ـ علیه السلام ـ را در روز غدیر به امامت منسوب کرد.(۱) این حق ولایت همان حقی استکه باید امام علی ـ علیه السلام ـ از آن دفاع نماید.
۲ـ معرفی امامت به جامعه بشری: شخصیت امام دو جنبه دارد: یکی شخصیت حقیقی مانند هر انسان دیگر، دومی شخصیت حقوقی به عنوان منصب ولایت و امامت امام ـ علیه السلام ـ مانند هر فرد دیگری مکلف است که موقعیت، اهمیت، ویژگی های والای امامت را به دیگران توضیح دهد، همان طور که این وظیفه هر انسان دیگر است. معرفی امام و داشته ها و امتیازات او، به مردم از واجبات عمومی است که در رأس همه، خود امام بایستی این وظیفه را به خوبی انجام دهد و هرکسی باید امام خود را بشناسد و بشناساند. که حدیث رسولخدا(ص) می فرماید:(( هر کس بمیرد و امام وقت خودش را نشناسد با مرگ جاهلیت مرده است»(۲).
پس امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ در تعریف خود از شخصیت فردی خود تعریف نمی کند تا نشانگر خود پسندی باشد، بلکه از شخصیت امامت و ولایت تعریف می کند و آن هم فقط برای هدایت بشریت به سوی کمال.
۳ـ رفع جهالت از مردم: گاهی برخی اتفاقات در روزگار می افتد که باعث می شود کسی هم چون امام علی ـ علیه السلام ـ به مدت بیست و پنج سال از حق خود به دور ماند. در این هنگام برخی گمان می کردند که واقعاً هم باید این چنین باشد و امام علی ـ علیه السلام ـ هیچ حقی در این حکومت اسلامی ندارد، در این موقع بود که امام به گفتن برخی از فضائل و حقائق در مورد خود می پرداخت و جهالت مردم را برطرف می کرد.
۴ـ کمال انسانی: از وظایف دیگر امام، آموختن راه رسیدن به کمال و سعادت انسانی است .چون امام خود کامل است و بهترین راه رسیدن به سعادت را می داند و برای بهتر روشن شدن این موضوع باید مثال هایی را بگوید و چه کسی بهتر از خود امام که تمام صفات کمالی انسانی را دارا است. و در واقع امام ـ علیه السلام ـ یک الگوی عینی را به جامعه معرفی می کنند که رسیدن به کمال جز پیروی از این الگو امکان پذیر نمی باشد.
۵ـ علت گفتن (من): مدح و توصیف امتیازات تنها در صورتی منفی و نکوهیده است که فاقد دو شرط باشد:
الف: صداقت: اگر این شرط نباشد مصداق خود ستائی و تکبر و غرور است.
ب: نیاز: نیاز جامعه یا مخاطب به آن توصیفات.
اگر هم صداقت و هم نیاز وجود داشته باشد، توصیفات آن چنانی گاهی جایز و گاهی واجب و گاهی مستحب می شود.
۶ـ پیشگیری از اتهامات: وقتی خبر شهادت امیر المؤمنین به شام رسید و مردم شنیدند که علی ـ علیه السلام ـ را در مسجد در حالی که نماز می خوانده کشتند، با شگفتی و تعجب از هم دیگر می پرسیدند مگر علی ـ علیه السلام ـ هم به مسجد می رفت؟ مگر علی هم نماز می خواند؟!!!(۳)
امام این اوضاع و شرایط تبلیغی دستگاه معاویه را می دید و برای پیشگیری از آن ها فضایل و پیشینه های خدماتی خود را گوش زد می کرد. ولی با این همه گفتن فضایل و رشادت ها، باز بعد از شهادت حضرت این سخنان شنیده شد. رفع اتهامات فقط برای این بود که مردم با شبهه افکنی های دستگاه ظلم (معاویه)، به سوی انحراف کشیده نشوند و قدرت تمییز حق و باطل را داشته باشند.
۷ـ شیوه قرآن: قرآن نیز در کلام انبیاء الهی نیز از لفظ من استفاده شده است:
الف: عیسی ـ علیه السلام ـ گفت:((من بنده خدا هستم و خداوند به من کتاب داده است و من را پیامبر و مبارک قرار داده است.(۴)
ب: موسی ـ علیه السلام ـ گفت: پروردگار به من حکم داده و من را از پیامبران قرار داده است)).(۵)
خلاصه سخن این که امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ برای شناساندن امامت چاره ای جز گفتن امتیازات خودش نداشت و اگر نمی گفت مردم به انحراف کشیده می شدند و به بهانه این که اگر آن حضرت حق بود بایستی به مردم حقانیت خود را اثبات می کرد، از اصل امامت دست بر می داشتند و حضرت را در این انحراف ها مقصر می دانستند، چنان چه امروزه برخی از افراد مغرض از ناآگاهی مردم بعضی مناطق سوء استفاده کرده و القاء می کنند که آن حضرت حق نبود چرا که هیچ وقت از خود دفاع نکرده است.

پاورقی:

۱. کمپانی، فضل الله، علی کیست؟ قم، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۴۳، ج ۱، بخش آیات.
۲. عاملی، شیخ حر، محمد، وسایل الشیعه، قم، موسسه آل البیت، ۱۴۰۹ هـ.ق، ج ۱۶، ص ۲۴۶، باب ۳۳.
۳. استاد عاملی، دفاع از امیر المؤمنین، مترجم عباس جلالی، قم، جمکران، ص ۵۷.
۴. مریم : ۳۰.
۵. شعرا : ۲۱.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.