آیه ای که دلالت بر بعثت پیامبر(ص) دارد، همراه با تفسیر معرفی کنید؟

0 45

آیه ای که دلالت بر بعثت پیامبر(ص) دارد، همراه با بهترین تفسیر به من معرفی می کنید؟

پاسخ:

توجه شما را به بیان و تفسیر آیه ای که موضوع بعثت همراه با هدف بعثت را مطرح نموده است جلب می نماییم :
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (جمعه- ۲)او کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند، و آنها را پاکیزه کند، و کتاب و حکمت بیاموزد، هر چند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند. مساله بعثت پیامبر اسلام ص و هدف از این رسالت بزرگ که در ارتباط با عزیز و حکیم و قدوس بودن خداوند است پرداخته چنین میگوید: او کسى است که در میان درس نخوانده ‏ها رسولى از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند (هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ). و در پرتو این تلاوت آنها را از هر گونه شرک و کفر و انحراف و فساد پاک و پاکیزه کند، و کتاب و حکمت بیاموزد (وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ).
هر چند پیش از آن در ضلال مبین و گمراهى آشکارى بودند (وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ). جالب اینکه بعثت پیامبر اسلام ص را با آن ویژگیهایى که جز از طریق اعجاز نمیتوان تفسیر کرد نشانه عظمت خدا و دلیل بر وجود او گرفته، می‏گوید خداوند همان کسى است که چنین پیامبرى را مبعوث کرد، و چنین شاهکارى را در آفرینش به وجود آورد! امیین جمع امى به معنى درس نخوانده است (منسوب به ام (مادر) یعنى مکتبى جز مکتب دامان مادرش را ندیده است) و بعضى آن را به معنى اهل مکه دانسته‏ اند، زیرا مکه را أُمَّ الْقُرى‏ (مادر آبادیها) می ‏نامیدند ولى این احتمال بعید به نظر می‏رسد، چرا که نه پیامبر اسلام ص تنها مبعوث به اهل مکه بود، و نه سوره جمعه در مکه نازل شده است. بعضى از مفسران نیز آن را به معنى امت عرب در مقابل یهود و دیگران تفسیر کرده ‏اند، و آیه ۷۵ سوره آل عمران را شاهد بر این معنى می‏دانند که می‏گوید: قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ: یهود گفتند ما در برابر امیین (غیر یهود) مسئول نیستیم. اگر این تفسیر را هم بپذیریم به خاطر آن است که یهود خود را اهل کتاب و با سواد می ‏دانستند و امت عرب را بی سواد و درس نخوانده.
بنابراین تفسیر اول از همه مناسبتر است .
قابل توجه اینکه میگوید: پیامبر اسلام از میان همین گروه و همین قشر درس نخوانده برخاسته تا عظمت رسالت او را روشن سازد، و دلیلى باشد بر حقانیت او، چرا که کتابى مثل قرآن با این محتواى عمیق و عظیم، و فرهنگى چون فرهنگ اسلام، محال است زائیده فکر بشر باشد آن هم بشرى که نه خود درس خوانده، و نه در محیط علم و دانش پرورش یافته است، این نورى است که از ظلمت برخاسته، و باغ سرسبزى است که از دل کویر سر برآورده، و این خود معجزه‏اى است آشکار و سندى است روشن بر حقانیت او.در آیه فوق هدف این بعثت را در سه امر خلاصه کرده که یکى جنبه مقدماتى دارد و آن تلاوت آیات الهى است، و دو قسمت دیگر یعنى تهذیب و تزکیه نفوس و تعلیم کتاب و حکمت دو هدف بزرگ نهایى را تشکیل می‏دهد.
آرى پیامبر ص آمده است که انسانها را هم در زمینه علم و دانش، و هم اخلاق و عمل، پرورش دهد، تا به وسیله این دو بال بر اوج آسمان سعادت پرواز کنند، و مسیر الى اللَّه را پیش گیرند، و به مقام قرب او نائل شوند. این نکته نیز شایان توجه است که در بعضى از آیات قرآن تزکیه مقدم بر تعلیم و در بعضى تعلیم مقدم بر تزکیه شمرده شده، یعنى از چهار مورد در سه مورد تربیت بر تعلیم مقدم است، و در یک مورد تعلیم بر تربیت مقدم. این تعبیر ضمن اینکه نشان می‏دهد این دو امر در یکدیگر تاثیر متقابل دارند (اخلاق زائیده علم است همانگونه که علم زائیده اخلاق است) اصالت تربیت را مشخص می ‏سازد، البته منظور علوم حقیقى است نه اصطلاحى در لباس علم. فرق میان کتاب و حکمت ممکن است این باشد که اول اشاره به قرآن و دومى به سخنان پیامبر ص و تعلیمات اوست که سنت نام دارد. و نیز ممکن است کتاب اشاره به اصل دستورات اسلام باشد، و حکمت اشاره به فلسفه و اسرار آن. این نکته نیز قابل توجه است که حکمت در اصل به معنى منع کردن به قصد اصلاح است، و لجام مرکب را از این جهت حکمت گویند که او را منع و مهار کرده، و در مسیر صحیح قرار میدهد، بنا بر این مفهوم آن دلائل عقلى است، و از اینجا روشن میشود که ذکر کتاب و حکمت پشت سر یکدیگر می‏تواند اشاره به دو سرچشمه بزرگ شناخت یعنى وحى و عقل بوده باشد یا به تعبیر دیگر احکام آسمانى و تعلیمات اسلام در عین اینکه از وحى الهى سرچشمه میگیرد با ترازوى عقل قابل سنجش و درک می‏باشد (منظور کلیات احکام است). و اما ضَلالٍ مُبِینٍ (گمراهى آشکار) که در ذیل آیه به عنوان سابقه قوم عرب بیان شده، اشاره سربسته و پرمعنایى است به عصر جاهلیت که گمراهى بر سراسر جامعه آنها حکم فرما بود، چه گمراهى از این بدتر و آشکارتر که: بتهایى را که از سنگ و چوب با دست خود می ‏تراشیدند پرستش می‏کردند و در مشکلات خود به این موجودات بی ‏شعور پناه می ‏بردند. دختران خود را با دست خویش زنده به گور می کردند، سهل است به این عمل فخر و مباهات نیز می کردند که نگذاردیم ناموسمان دست بیگانگان بیفتد!. مراسم نماز و نیایش آنها کف زدن و سوت کشیدن در کنار خانه کعبه بود، و حتى زنان بصورت برهنه مادرزاد بر گرد خانه خدا طواف می ‏کردند و آن را عبادت می شمردند! انواع خرافات و موهومات بر افکار آنها حاکم بود، و جنگ و خونریزى و غارتگرى مایه مباهاتشان زن در میان آنها متاع بی ‏ارزشى بود که حتى روى آن قمار می ‏زدند! و از ساده‏ ترین حقوق انسانى محروم بود، کینه‏ ها و عداوتها را پدران به ارث به فرزندانشان منتقل می‏کردند، و به همین دلیل خونریزى و کشت و کشتار یک امر عادى محسوب می‏شد. آرى پیامبر ص آمد و آنها را از این ضلال مبین به برکت کتاب و حکمت نجات داد، و تعلیم و تربیت نمود، و به راستى نفوذ در چنین جامعه گمراهى خود یکى از دلائل عظمت اسلام و معجزه آشکار پیامبر بزرگ ما است. ولى از آنجا که پیامبر اسلام تنها مبعوث به این قوم امى نبود، بلکه دعوتش همه جهانیان را دربر می ‏گرفت در آیه بعد می ‏افزاید: او مبعوث به گروه دیگرى از مؤمنان نیز هست که هنوز ملحق به اینها نشده ‏اند، (وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ) .
اقوام دیگرى که بعد از یاران پیامبر اسلام ص پا به عرصه وجود گذاردند، در مکتب تعلیم و تربیت پیامبر ص پرورش یافتند، و از سرچشمه زلال قرآن و سنت محمدى ص سیراب گشتند، آرى آنها نیز مشمول این دعوت بزرگ بودند. به این ترتیب آیه فوق تمام اقوامى را که بعد از صحابه پیامبر ص به وجود آمدند از عرب و عجم شامل مى‏شود، در حدیثى می ‏خوانیم هنگامى که پیغمبر اکرم ص این آیه را تلاوت فرمود سؤال کردند: اینها کیانند؟ پیامبر ص دست خود را بر شانه سلمان گذارد، و فرمود
لو کان الایمان فى الثریا لنالته رجال من هؤلاء: اگر ایمان در ثریا (ستاره دوردستى که در این زمینه ضرب المثل است). باشد مردانى از این گروه (ایرانیان) به آن دست مى‏یابند .
و از آنجا که همه این امور از قدرت و حکمت خداوند سرچشمه می ‏گیرد در پایان آیه می ‏فرماید: او عزیز و حکیم است (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).

پی نوشت:

تفسیر نمونه، ج‏۲۴، ص: ۱۰۶

منبع: نرم افزار پرسمان دانشجویی

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.