با چه دلایلی می‌توان گفت حضرت محمد (ص) بهتر و آخرین پیامبر (ص) است؟

0 56

به طور کلی این خاتمیت از موضوعاتی است که اثبات آن نیاز به دلیل نقلی دارد و عقل تنها می‌تواند آن را توجیه و درک کند و خود به به تنهایی قادر نیست که بر لزوم آن استدلال کند. بنابراین بهترین راه پرداختن به دلیل نقلی خاتمیت و سپس بررسی درک عقلی آن است.
دلایل خاتمیت پیامبر اسلام (ص) خاتمیت رسول گرامی اسلام دلایل فراوانی دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
۱- آیه شریفه «ماکان محمداً ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین»؛ (احزاب/۴۰) «خاتم النبیین» اشاره به این دارد که پیامبر عالی قدر اسلام خاتم پیامبران است و اگر دلیلی جز این آیه شریفه برای اثبات خاتمیت وجود مبارک پیامبر اسلام نبود- در صورتی که ده‌ها دلیل وجود دارد مضمون این آیه کافی و غیرقابل انکار است.
۲- دین مقدس اسلام، کامل‌ترین ادیان آسمانی است و از هر نظر، کوچک‌ترین نقصی در آن وجود ندارد و از سوی دیگر هر پیامبری که به رسالت مبعوث می‌شد برای رفع نواقص دین قبلی می‌آمد. پس به قضاوت عقل، احتیاجی به مبعوث شدن پیامبر دیگری نیست. بنابراین نمی‌توان تصور کرد که اگر پیامبر دیگری می‌آمد احکام و برنامه ای می‌آورد که بهتر، یا لااقل، متمم و مکمل دین مقدس اسلام باشد و گواه بر این که این دین مقدس از هر نظر، نقص و کمبودی ندارد آیه ۸۹ سوره نحل است که می‌فرماید: «و نزلنا علیک الکتب تبیاناً لکل شیء؛ ما کتاب (قرآن) را برای تو نازل کرده‌ایم که هر چیزی را برای جهانیان بیان می‌کند.» البته هر چیزی که موجب هدایت و سعادت بشر باشد و او را از دنیا پرستی و مادی گری و… برحذر می دارد و دومین گواه بر این موضوع، قسمتی از آیه ۳۸ سوره انعام که می فرماید: «ما فرطنا فی الکتاب؛ ما راجع به کتاب (یعنی قرآن) هیچ کوتاهی نکرده ایم و این قرآن، هیچ گونه نقص و کمبودی ندارد.» پس: این دینی که کتاب آسمانیش از هر نظر کامل و جوابگوی کلیه احتیاجات مشروع پیروان خود می باشد احتیاجی به آمدن پیامبر و دین دیگری ندارد.
۴- احادیث فراوانی از طریق شیعه و اهل سنت در اثبات خاتمیت رسول گرامی اسلام نقل شده است که به یک مورد به عنوان نمونه ای از خروار اشاره می کنیم: پیامبر عالی قدر اسلام(ص) به علی ابن ابیطالب(ع) می فرماید: «انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لانبی بعدی؛ (۸) یعنی یا علی! تو برای من به منزله هارون هستی برای موسی (چرا که هارون وصی و خلیفه حضرت موسی بود) فقط تفاوتی که در کار است این است که بعد از موسی پیامبر آمد ولی بعد از من پیامبری نخواهد آمد.»(۹)؛ (مرکز فرهنگ و معارف قرآن)
پی نوشتها :
.۱ لسان العرب و قاموس اللغه ، ماده ختم (لخاتم ما یوضع علی الطینه )
.۲ طبقات کبری، ج ۱، ص ۲۵۸
.۳ تفسیر نمونه، ج ۱۷، ص .۳۳۷
.۴ تفسیر نمونه، ج ۱۷، ص .۳۳۸
۵- بحارالانوار، ج ۱، ص ۹۷، ح.۷
.۶ر.ک: حضرت آیه الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، (سیره رسول اکرم(ص))، ص ۲۵-.۲۳
۷- محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۷، ص .۴۴۲
.۸ ثقه الاسلام کلینی، الکافی (تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵) ج۸، ص.۱۰۷
.۹ ر.ک: محمدجواد نجفی خمینی، تفسیر آسان (تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۱۸ق) ج۱۶، ص.۱۱۱
درک عقلانی خاتمیت:برای توجیه عقلانی این سوال لازم است ابتدا علل تجدید نبوت ها را برشماریم تا آنگاه باید دید که آن علل در دوران خاتم پیامبران (ص) موجود و فراهم بوده است یا نه؟
۱. کامل نبودن ادیان قبلی: اولین علت تجدید نبوت ها کامل نبودن ادیان قبلی می تواند باشد. چون بشر اولی در ابتدا راه بوده، قوانین و معارف درخور همان مرحله برای آنها فرستاده شده و در دوره های بعد کامل تر شد تا می رسد به دین اسلام که کاملترین دین و قوانین از طریق قرآن به بشریت عرضه شده است. البته آن هم با بودن امام و امامت در کنار قرآن «الیوم اکملت دینکم» و در حدیث هم چنین می خوانیم که پیامبر اسلام (ص) فرمود: «مثل من در مقایسه با انبیاء همانند مردی است که بنایی بسیار زیبا و جالب می سازد، مردم گرد آن بگردند و بگویند: بنایی زیباتر از این نیست جز این که جای یک خشت آن خالی است و من همان خشت آخرین (دین) می باشم» (آیت الله مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، هشتم، ۱۳۷۰، ج ۱۷، ص ۳۴۳)
به بیان دیگر پیشرفت زمان و نیاز به قوانین جدید برای حل اختلاف و رفع نیازها باعث تجدید نبوت ها می شد، چنانکه علی (ع) می فرماید: «پیامبر را پس از یک دوران فترت بعد از پیامبران گذشته فرستاد. به هنگامی که میان مذاهب مختلف نزاع درگرفته بود به وسیله او سلسله نبوت را تکمیل کرده و وحی را با او ختم نمود» (نهج البلاغه، محمد دشتی، خطبه ۱۳۳، ص ۲۵)
۲. عقب ماندگی مردم: گاهی علت تجدید نبوت ها عقب ماندگی مردم، و عدم توان بهره برداری از شریعت موجود بوده است، چنانچه استاد مطهری (ره) می گوید: «نیاز به وجود انبیایی که از جانب خدا بر او وحی یا القاء و … می شود از این جهت است که راه دیگری برای این که شریعت ابراهیمی را به مردم تعلیم بدهند جز این که عده ای از افراد بشر از طریق الهام مبعوث شوند نیست، یعنی اگر زمان، زمانی بود که مردم علم و تمدن می داشتند و پایه تمدن بالا می رفت که کتاب ابراهیم و … نوشته اش ضبط شده و چاپ می شد و … و در میان یک عده از علما و دانشمندان می بودند، که قادر بودند مردم را به شریعت ابراهیم و … دعوت بکنند دیگر نیازی به (انبیای تبلیغی یعنی) افرادی که از طریق الهام این مأموریت را پیدا کنند نبود» (مرتضی مطهری، خاتمیت، قم، انتشارات صدرا، هشتم، ۱۳۷۴، ص ۳۳) ۳. تحریف کتب: یکی از علت های تجدید نبوت ها و خاتم قرار نگرفتن ادیان قبلی، تحریف کتب ادیان گذشته بوده، که بشر آن وقت نتوانستند کتبشان را از دسترس محرفین به دور نگه دارند، لهذا می بینید هر یک از پیغمبران گذشته با هر کتابی در هر زمانی که آمد، کتابش از میان رفت، بشر چون بالغ و رشید نبود نتوانست کتاب آسمانی خود را حفظ کند. کجاست صحف ابراهیم؟ کجاست تورات واقعی؟ کجاست انجیل واقعی؟ کجاست آن چه بر نوح نازل شد؟ کجاست اوستای اصلی و تعلیمات واقعی زرتشت؟ حالت واقعی بشر در آن دوره عین حالت بچه مکتبی بوده که بعد ازمدتی کتاب خود را تکه تکه نموده و از بین می برد. (همان، ص ۳۵) از آنچه بیان شد به خوبی روشن گردید که علت ختم نبوت این نبوده است که مردم آن زمان کامل بوده اند، تا انتقاد شود که مردم دوران جاهلیت از تمدن بویی نبرده اند، بلکه علت این بود که ادیان قبلی کامل نبوده و این دین کاملترین دین است و مردم زمان پیامبر (ص) هم این قابلیت را پیدا کردند که از آن دین استقبال کنند، و با قبول اسلام دارای عالی ترن فرهنگ و تمدن بشوند (نه این که دارا بودن) و با تعلیمات پیامبر اکرم (ص) در کنار امامت این قابلیت را نیز دارا شدند که از تحریف قرآن و تغییر آن با نسخه برداری های فراوان و حافظان بی شمار (البته بالاتر از همه تضمین الهی برای حفظ قرآن) جلوگیری نمایند و بر اثر برخورداری از فصاحت به این مقدار از قابلیت رسیده بودند که قرآن را به خوبی درک کنند.
«ولید» که از قضات عرب آن زمان بود با شنیدن آیاتی از اول سوره غافر (یا سوره مؤمن) (چهلمین سوره قرآن)، اولین داوری را درباره قرآن چنین بیان نمود: «من از محمد سخنی شنیدم که از سنخ کلام انس و جن نیست. شیرینی خاصی دارد و زیبایی مخصوصی شاخسار آن پر میوه و ریشه های آن پر برکت است سخنی است برجسته و هیچ سخنی از آن برجسته تر نیست» (جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، قم، نشر عمار، بی تا، ج ۱-۲، ص ۲۴۱) پس راز این که دین اسلام خاتم ادیان است این نیست که مردم عربستان قبل از اسلام کامل بودند و دارای فرهنگ، بلکه با اسلام تکامل یافتند و دارای بهترین فرهنگ شدند، به عنوان نمونه به گفتگوی «جعفر بن ابی طالب» با زمامدار حبشه توجه شود، وقتی نجاشی به جعفر و همراهان گفت: «چرا از آیین نیاکان خود دست برداشته اید و به آیین جدید که نه با دین، تطبیق می کند و نه با کیش پدران شما، گرویده اید»؟ جعفر چنین پاسخ داد: «ما گروهی بودیم نادان و بت پرست، از مردار اجتناب نمی کردیم، همواره به گرد کارهای زشت بودیم، همسایه پیش ما احترام نداشت، ضعیف و افتاده محکوم زورمندان بودند. با خویشاوندان خود به ستیزه و جنگ بر می خواستیم، روزگاری به این منوال بودیم، تا این که یک نفر از میان ما که سابقه درخشانی در پاکی و درستکاری داشت برخاست و با فرمان خدا ما را به توحید و یکتا پرستی دعوت نمود و ستایش بتان را نکوهیده شمرد و دستور داد در رد امانت بکوشیم و از ناپاکی ها اجتناب بورزیم و با خویشاوندان و همسایگان خوش رفتاری نمائیم و از خونریزی و آمیزش های نامشروع و شهادت دروغ و نفله کردن اموال یتیمان و نسبت دادن زنان به کارهای زشت دور باشیم. به ما دستور داد نماز بخوانیم، روزه بگیریم. مالیات ثروت خود را بپردازیم، ما به او ایمان آورده و به ستایش و پرستش خدای یگانه قیام نمودیم و آن چه را حرام شمرده بود حرام شمرده و حلال های او را حلال دانستیم. ولی قریش در برابر ما قیام ناجوانمردانه نمودند و روز و شب ما را شکنجه دادند که ما از آئین خود دست برداریم و بار دگر سنگ ها و گل ها را بپرستیم و گرد جنایت و زشتی ها برویم و ما مدت ها در برابر آنها مقاومت نمودیم. تا آن که تاب و توان ما تمام شد. برای حفظ آئین خود دست از مال و زندگی شسته، به خاک حبشه پناه آوردیم، آوازه دادگری زمامدار حبشه به سان آهن ربا ما را به سوی خود کشانید … » (فروغ ابدیت، همان، ص ۲۵۵)
نتیجه این شد که علت ختم نبوت تکامل مردم دوران جاهلیت نبوده است تا گفته شود که چنین تکامل و پیشرفتی و تمدن و فرهنگی در کار نبوده، بلکه علت و راز ختم نبوت همان بود که بیان شد که در واقع اسلام باعث و تکامل و پیشرفت جامعه جاهلی شد و آنها را از فقر، ذلت و عقب ماندگی به اوج عزت و پیشرفت فرهنگی و اخلاقی رساند.
و از طرف دیگر قدرت پاسخگویی به همه نیازها تا آخرالزمان توسط قرآن و مکتب اسلام در کنار امامت باعث خاتمیت دین اسلام و ماندگاری آن شده است.
جهت مطالعه بیشتر ر.ک:
– خاتمیت، استاد مرتضی مطهری.
– ختم نبوت، استاد مرتضی مطهری.
– خاتمیت، جعفر سبحانی، ترجمه رضا استادی.
– تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج ۱۷، صص ۳۶۰-۳۳۶.

بیان حکم الهی و نحوه عمل و سیره رسول اکرم (ص ) است و از پیش خود چیزی را تشریع نمی کنند.
منشأ پیدایش برخی تفاوت ها در کیفیت نماز و وضو، به دو عامل اساسی برمی گردد: ۱- دور شدن از عصر حضور پیامبر اکرم (ص ) و پیدایش سؤالات جدید: با رحلت رسول اسلام , دوران دسترسی به کسی که مبین حکم الهی بود به سر رسید. با گذشت زمان و دور شدن از عصر نبی اکرم و پیدایش مسائل و سؤالات جدیدی در زمینه های مختلف (از جمله در زمینه مسائل مربوط به نماز و وضو) اهل سنت – که راه دسترسی به بیانگر حکم الهی را بسته می دیدند – برای یافتن پاسخ سؤالات خود, با اجتهاد و سلیقه خود به پاسخ آنها پرداختند. اما از دیدگاه شیعه، ائمه معصومین , مفسر و بیانگر حکم الهی بعد از نبی اکرم و بنا به سفارش ایشان بودند. آنان تا حدود ۲۵۰ سال پس از رحلت نبی اکرم , نیز دسترسی به مبین و مفسر احکام الهی داشتند و ائمه (ع ), آنچه را که حکم الهی بود تبیین می کردند; مثلا در مسائلی چون : آیا می توان با کفش نماز خواند؟ آیا اگر بر روی زمین و محل سجده نمازگزار, چیزی غیر از اجزای زمین (مثل فرش ) فاصله شود, می توان بر آن سجده کرد یا نه ؟ آیا خواندن سوره هایی که سجده واجب دارد در قرائت نماز جایز است و…, در حالی که اهل سنت در این امور به فهم و رأی خود استناد کرده اند. ۲- تغییرات و تشریعاتی که از سوی خلفا, پس از رحلت رسول اکرم (ص ) صورت گرفت – مانند مسأله تکتف (دست بسته نماز خواندن ), عموما از زمان عمر خلیفه دوم مرسوم شد. به عنوان نمونه وقتی اسیران فارس را نزد وی آوردند, آنان مقابل عمر دست بسته ایستادند. وی علت این عمل را جویا شد, گفتند ما مقابل امیران و بزرگان خود به جهت احترام این گونه می ایستیم . عمر از این نحوه اظهار ادب خوشش آمد و گفت خوب است ما هم در مقابل خداوند در نماز این گونه بایستیم (مستند العروه الوثقی , آیت الله خویی , ج ۴, ص ۴۴۵ – جواهرالکلام , ج ۱۱, ص ۱۹). در مسأله وضو آمده است که وضوی همه ی مسلمانان تا خلافت عثمان صورت واحدی داشته و مانند وضوی کنونی شیعه بوده است . این مسأله با آیه قرآن نیز تطبیق دارد که می فرماید: «وامسحوا برؤوسکم و ارجلکم» (مائده , آیه ۶) در این آیه خداوند امر به مسح سر و پاها نموده است , در حالی که اهل تسنن پاها را می شویند, علت تغییر وضو این بود که عثمان در اواسط دوران خلافت خود نسبت به چگونگی وضوی پیامبر گرفتار تردید شد, او سپس وضوی پیامبر را به شکلی که اکنون در میان اهل سنت مرسوم است اعلام نمود. این قضیه مورد مخالفت بسیاری از صحابه پیامبر واقع شد, لکن حکومت اموی بنا به اغراض سیاسی در نقاط مختلف اسلامی شیوه عثمان را تبلیغ کردند و شرایطی به وجود آوردند که برخی از صحابه جرأت مخالفت با روش دستگاه حاکم را نداشت و در نتیجه این گونه وضو گرفتن رواج یافت . برای آگاهی بیشتر ر . ک : وضوء النبی من خلال ملابسات التشریع , علی الشهرستانی , نشر مشعر.
علت استفاده از مهر این است که: اولاً: بنا بر روایات بسیارى – که شیعه و سنى نقل نموده‏اند – پیامبر(ص) بر خاک سجده مى‏کردند و در تابستان که بر اثر هواى عربستان خاک و ماسه‏هاى کف مسجد النبى(ص) بسیار گرم و سوزان مى‏شد، بر حصیر سجده مى‏ کردند. ثانیا: عبادت توقیفى است و در اجزا و شرایط آن باید براساس قول و فعل شارع عمل کرد؛ چنان که خود پیامبر(ص) نیز فرموده‏اند: «صلّوا کما رأیتمونى اصلى؛ همانطور که مى‏بینید من نماز مى‏ خوانم، شما نیز نماز بخوانید». بنابراین از نظر فقهى بر غیر آنچه که پیامبر(ص) بر آن سجده کرده‏اند، سجده جایز نیست.
ثالثا: اساس سجده، بریدن از دنیا و متعلقات آن و خضوع و خشوع کامل در پیشگاه خدا است و در روایت است که انسان به خوردنى‏ها و پوشیدنى ‏هاى خود تعلق بسیار دارد. پس بر این گونه امور سجده روا نیست و جبهه برخاک ساییدن بیشترین کرنش و تواضع و دورى جستن از تعیّنات و تعلقات را در پى دارد.
رابعا: مهر نزد شیعه موضوعیت ندارد؛ بلکه ملاک همان سجده بر خاک است و مهر وسیله‏اى است که سجده بر خاک را در هر جا و هر مکان سهل و آسان مى‏سازد.
خامسا: عالمان برجسته و عارفان اهل سنت نیز سجده بر خاک را تأکید کرده ‏اند؛ هم‏چنان که امام ‏محمد غزالى در کتاب «احیاءالعلوم» بر این مسأله انگشت نهاده است. بنابراین مخالفت برخى از اهل سنت با این مسأله، از روى ناآگاهى و تعصبات جاهلانه است و از نظر منابع فقهى و عالمان برجسته اهل سنت نیز سجده بر خاک افضل است و اگر اشکالى هست در این است که چرا برخلاف سنت پیامبر(ص) اهل سنت بر هر چیزى حتى فرش و… سجده مى‏کنند.
خلاصه کلام آن که شیعه با اعتقاد به ولایت و وصایت ائمه هدی(ع) معتقد است که احکام فقهی مربوط به هر بخشی از زندگی از جمله نماز و وضو با هدایت اهل بیت معصوم رسول گرامی(ع) همان است که تاکنون باقی مانده است، این مطلب را منابع اهل سنت هم تأیید می کند. به عنوان مثال ، حذف «حی علی خیر العمل» در اذان صبح، دست بستن در حال قیام و قرائت نماز و یا تحریم ازدواج موقت، از اموری که اهل سنت هم قبول دارند که برخلاف سنت رسول خدا(ص) در عصر خلافت خلیفه دوم (عمر) و با سلیقه او به وجود آمده است. از این رو باید گفت، اهل سنت به دلیل پشت کردن به امامت امیر مؤمنان و فرزندان معصومین(ع) دچار تحریفات جدی در امر عقیده و عمل اسلامی شده اند که در جای خود برای اهل تحقیق روشن و آشکار است. در این باره مطالعه کتاب ۱۱ جلدی الغدیر مرحوم علامه امینی و یا کتاب «المراجعات» مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین که به فارسی هم برگردانده شده است (ترجمه محمد جعفر امامی) مفید خواهد بود.
مهمترین اختلاف ریشه ای میان دو مذهب شیعه و سنی بحث خلافت و امامت است. شیعه و سنی در بحث امامت و جانشینی پیامبر(ص) هم از نظر مفهوم(شأن و جایگاه امام) و هم از نظر مصداق با یکدیگر اختلاف بنیادین دارند.
ازدیدگاه شیعه، نقش امامت که جانشین پیامبر(ص) است در دو ناحیه ظهور و بروز پیدا می کند: ۱. حکومت و اداره جامعه. ۲. مرجعیت دینی: یعنی تبیین و تفسیر معصومانه آموزه های دین در سه بخش عقاید و اخلاق و احکام. امامت از دیدگاه شیعه منصبی است الهی واز اصول دین محسوب می شود و امام کسی است که از سوی خداوند و بر زبان نبی اکرم به این مقام منصوب شده اند. ولی اهل سنت امامت را از فروع دین دانسته و یک مقام ظاهری در حد ریاست حکومت می دانند که از سوی مردم برگزیده می شود اما از نظر مصداق جانشین پیامبر(ص) شیعه معتقد است که به دلایل قرآنی، روائی و عقلی، خلیفه و امام بلافصل بعد از رسول اکرم(ص)، علی(ع) و فرزندان پاک ایشان هستند. ولی اهل سنت می گویند جانشینان بعد از پیامبر(ص) به ترتیب: ابوبکر، عمر، عثمان و علی(ع) هستند که در جای خود به دلائل دو مذهب باید پرداخته شود (جهت آگاهی بیشتر به جریان غدیر خم که پیوست می باشد رجوع کنید).
دومین اختلاف اساسی میان شیعه و اهل سنت، تفاوت در زمینه احکام و مسائل عبادی است. در نماز، روزه، حج، خمس و … اختلافاتی وجود دارد که ریشه آن به اختلاف در مرجعیت دینی بر می گردد. شیعه با قرآن، سنت (قول، فعل و تقریر معصوم(ع)) و عقل را جزء منابع دین می دانند لذا احکام و سایر معارف را از این منابع به دست می آورند ولی اهل سنت: قرآن، سنت پیامبر(ص) و قول تمام اصحاب رسول خدا(ص) را جزء منابع دین خود می دانند چه اصحابی که مصون از گناه و خطا باشند و چه کسانی که چنین مصونیتی را نداشته باشند. لذا چون منابع تشریعی و قانون گذاری در دو مذهب متفاوت است، احکام و قوانین آن دو نیز با یکدیگر اختلاف دارد.
شیعه با اعتقاد به ولایت و وصایت ائمه هدی(ع) معتقد است که احکام فقهی مربوط به هر بخشی از زندگی از جمله نماز و وضو با هدایت اهل بیت معصوم رسول گرامی(ع) همان است که تاکنون باقی مانده است، این مطلب را منابع اهل سنت هم تأیید می کند. به عنوان مثال ، حذف «حی علی خیر العمل» در اذان صبح، دست بستن در حال قیام و قرائت نماز و یا تحریم ازدواج موقت، از اموری که اهل سنت هم قبول دارند که برخلاف سنت رسول خدا(ص) در عصر خلافت خلیفه دوم (عمر) و با سلیقه او به وجود آمده است. از این رو باید گفت، اهل سنت به دلیل پشت کردن به امامت امیر مؤمنان و فرزندان معصومین(ع) دچار تحریفات جدی در امر عقیده و عمل اسلامی شده اند که در جای خود برای اهل تحقیق روشن و آشکار است. در این باره مطالعه کتاب ۱۱ جلدی الغدیر مرحوم علامه امینی و یا کتاب «المراجعات» مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین که به فارسی هم برگردانده شده است (ترجمه محمد جعفر امامی) مفید خواهد بود. در مورد دست بسته نماز خواندن و تکتف، چند مطلب باید توضیح داده شود: ۱- تمام مسلمانان – اعم از شیعه و سنى – اتفاق دارند بر این که تکتف (دست بسته) واجب نیست. اختلاف در این است که آیا مستحب است یا مکروه و یا حرام ، (الفقه على المذاهب الخمسه، محمد جواد مغنیه، ص ۱۰۹). ۲- از میان چهار گروه فقهى اهل سنت، حنفى‏ها، شافعى‏ها و حنبلى‏ها معتقدند که این عمل مستحب است. اما مالکى‏ها معتقدند چنین عملى مستحب نیست؛ بلکه در نمازهاى واجب مستحب است دست‏ها را آزاد بگذارند (یعنى عدم تکتف، مستحب است)، هر چند تکتف جایز است و اشکالى ندارد ، (همان، ص ۱۰۹ و ۱۱۰). ۳- شیعه معتقد است چنین عملى، از سوى شرع اسلام نیامده است. به همین جهت نه تنها مستحب نیست؛ بلکه مشهور نزد شیعه این است که حرام و موجب بطلان نماز است ، (همان، ص ۱۱۰ – العروه الوثقى مع تعلیقات مراجع الشیعه، ج ۱، ص ۷۰۶ – جواهر الکلام، ج ۱۱، ص۱۵). ۴- وجه این اختلاف: شیعه معتقد است که روایات و احادیث مربوط به کیفیت نماز پیامبر اکرم(ص)، نشان مى‏دهد که چنین عملى، جزو نماز نبوده و هیچ روایت صحیحى، تکتف را به عنوان عمل مستحبى و سنت نبى اکرم(ص) نقل ننموده است. «تکتف» عملى است که بعد از نبى اکرم و در دوران خلفا حادث شده است. معروف است، هنگامى که اسیران فارس را نزد خلیفه دوم، عمر آوردند، وى آنها را با دست بسته مشاهده کرد. از علت این کار سؤال نمود، اسیران گفتند: این حالت، به عنوان تعظیم و بزرگداشت ملوک، جزء رسوم ما است. عمر از این حالت اسیران خوشش آمد و دستور داد که مسلمانان نیز در هنگام نماز چنین حالتى را اتخاذ کنند ، (مستند العروه الوثقى، آیت‏الله‏خویى، ج ۴، ص ۴۴۵ – جواهر الکلام، ج ۱۱، ص ۱۹). بنابراین با قطع نظر از حرمت و بطلان تکتف در نماز، چنین عملى هیچ استنادى به عمل پیامبر اکرم و یا ائمه معصومین(ع) ندارد؛ بلکه به عکس از سوى آنان، از چنین عملى نهى شده است ، (وسائل‏الشیعه، ج ۴، باب ۱۵ از ابواب قواطع الصلاه – بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۲۷۷ – مستدرک الوسائل، ج ۲، باب ۱۴ از ابواب قواطع الصلاه، ح ۲) ازاین‏رو شیعه هیچ وقت دست بسته نماز نمى‏خوانند. ۵- چنان که روشن شد، اهل سنت نیز تکتف را واجب نمى‏دانند و حتى برخى از آنان، آن را مستحب هم نمى‏دانند اما متأسفانه این عمل در زمان حاضر، آن چنان مورد تأکید اهل سنت قرار گرفته، که نشانه و علامت شناخت سنى از غیرسنى شده است. این وظیفه علماى اهل سنت است که به سنت و روش نبى اکرم اقتدا کنند. آن حضرت گاهى اوقات اعمال مستحبى را ترک مى‏کردند که بر مردم مشتبه به واجب نشود. گاهى نماز ظهر و عصر را پشت سر هم مى‏خواندند، گاهى غسل جمعه را ترک مى‏کردند. این علما، باید با اقتدا به سنت نبى اکرم(ص) براى عموم اهل سنت بیان کنند که چنین عملى واجب نیست و نباید یک امر مستحب، منشأ تفرقه واختلاف میان مسلمین و گه‏گاه تکفیر یکدیگر شود.
در باب شفاعت به چند نکته اشاره می شود: در مباحث عقیدتی شایسته است حساب اهل سنت را از مسلک وهابیت تفکیک نمود. وهابی ها که خود را حنبلی سلفی می دانند در بسیاری از آموزه های دین اسلام با اهل سنت اختلاف دارند، از جمله همین مساله شفاعت است. وهابیان طلب شفاعت از کسانی را که خداوند برای آنان حق شفاعت قرار داده(مانند پیامبران،صالحان و ملائکه) منع کرده و در خواست شفاعت را کفر دانسته اند. و به همین جهت خون و اموال شفاعت خواهان را مباح شمرده اند. محمد بن عبد الوهاب می گوید: « اگر مقصود شفاعت خواهان، طلب شفاعت از ملائکه،پیامبران و اولیاست – که به واسطه آنها به خدا تقرب جویند – این همان چیزی است که به واسطه آن خون ها و اموالشان مباح شمرده می شود». این گفتار برگرفته از ابن تیمیه است که می گوید: « کسانی که پیامبر با آنها جنگید به جهت همان چیزی است که بیان کردیم و آنها به آن اقرار می کردند، و نیز قائل بودند که بت ها مدبر چیزی نیستند و پناهشان به بت ها از روی شفاعت خواهی است. از این رو اگر از صالحان شفاعت بجوید، همان نظر کافران را دارد که می گفتند: « ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی » زمر آیه ۳: ما این بت ها را نمی پرستیم مگر به جهت اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند ».۱ شیعه معتقد است به لحاظ عقلانی شفاعت هیچ مشکل و ممنوعیت عقلی ندارد و عقل انسان آن را محال نمی شمارد بلکه عقل آنرا تجویز می کند از طرف دیگر آیات و روایات (بویژه روایات موجود نزد اهل سنت ) دلالت بر جواز وقوع شفاعت دارد: برای آگاهی بیشتر به کتاب «وهابیت مبانی فکری و کارنامه عملی – آیت ا… جعفر سبحانی صفحه ۲۸۳ به بعد – انتشارات موسسه امام صادق قم مراجعه کنید. ۱به نقل از کتاب « رویکرد عقلانی بر باور های وهابیت » نجم الدین طبسی – ج۱ ص۴۹.
برای مطالعه بیشتر مى ‏توانید از کتاب‏هاى زیر استفاده کنید. – راه ما، راه و روش پیامبر ما، علامه امینى، ترجمه: موسوى همدانى – شیعه در اسلام، علامه طباطبایى – حق‏ جو و حق‏ شناس (ترجمه المراجعات)، علامه سید شرف‏ الدین، ترجمه محمد رضا امامى – شب‏هاى پیشاور، سلطان الواعظین شیرازى – همراه با راستگویان، تیجانى سماوى، ترجمه: سید محمد جواد مهرى – عبداللّه بن سبا، ج ۱ – ۳، علامه عسکرى – نقش ائمه در احیاى دین، ج ۱ – ۱۵، علامه عسکرى – یکصد و پنجاه صحابى ساختگى، علامه عسکرى – اندیشه‏هاى اسلامى در دیدگاه دو مکتب (ترجمه معالم المدرستین)، ج ۱ – ۲، علامه عسکرى، ترجمه: دکتر جلیل تجلیل – شیعه پاسخ مى‏گوید، سید رضا حسینى نسب – فریب، صالح الوردانى – خاطرات مدرسه، سید محمد جواد مهرى – سیرى در صحیحین، محمد صادق نجمى – آنگاه هدایت شدم، تیجانى سماوى، ترجمه: سید محمد جواد مهرى (به پیوست ارسال می گردد) – اهل سنت واقعى کیست؟، تیجانى سماوى، ترجمه: سید محمد جواد مهرى – از آگاهان بپرسید، تیجانى سماوى، ترجمه: سید محمد جواد مهرى – اهل بیت، کلید مشکل‏ها، تیجانى سماوى، ترجمه: سید محمد جواد مهرى پیامبر(ص) صاحب شریعت است. بحث شیعه و سنی مربوط به بعد از پیامبر(ص) است. شیعه و سنی هر دو معتقدند که پیامبر(ص) باید در بین امت خلیفه و جانشین داشته باشد. لکن اختلاف این دو فرقه در این است که اهل سنت می گویند. این خلیفه لازم نیست معصوم باشد و نیز لازم نیست که عالم به جمیع احکام شریعت باشد. ولی شیعه معتقد است که جانشین پیامبر باید از جمیع جهات مثل خود پیامبر باشد الا در دریافت وحی. لکن سئوال این است که شیوه پیامبر(ص) در عمل به شریعت چگونه بوده است آیا مثل شیعیان عمل می کرده است یا مثل اهل سنت؟به نظر می رسد که منظور شما هم همین بوده است. شیعه شریعت پیامبر(ص) را از اهل بیت پیامبر(ص) گرفته است. ما نماز را همان گونه می خوانیم که علی(ع) می خواند و وضو را همان گونه می گیریم که علی(ع) می گرفت. در سایر اعمال شریعت نیز تابع ائمه معصومین(ع) هستیم و آنها احکام را نسل اندر نسل به هم منتقل می کردند. و بنا به آیه تطهیر و آیات دیگر علی(ع) و امام حسن و امام حسین(ع) معصومند. بسیاری از علمای اهل سنت نیز این مطلب را پذیرفته اند. نبابراین شکی نیست که پیامبر مثل شیعه عمل می کرده است. تاریخ اسلام و کتب روایی خود اهل سنت نیز گواه این مطلب است. لکن اهل سنت پیامبر را در حد یک مجتهد می پذیرند. و در مواردی اجتهاد دیگران را بر اجتهاد پیامبر(ص) ترجیح می دهند. شما برای بحث با اهل سنت محتاج به مطالعه فراوانی در تاریخ اسلام هستید. نیز لازم است که با عقاید شیعه و سنی کاملا آشنا باشید. ولی مع ذلک باز انتظار نداشته باشید که دوستان سنی شما به راحتی تسلیم شما شوند. تغییر عقیده مذهبی افراد به این آسانی نیست. علل روانی و اجتماعی فراوانی در پذیرش یا عدم پذیرش انسانها دخالت دارد. در حالی که شما در بحث تنها به بعد علمی مطلب می پردازید. شما باید به انگیزه های روانی و اجتماعی افراد نیز توجه داشته باشید. و نیز به رسوبات فرهنگی که از طفولیت در ذهن ناخودآگاه آنها ته نشین شده است. جهت مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید- و آنگاه هدایت شدم – اهل سنت واقعی کیست- همراه با راستگویان- از آگاهان بپرسید- اهل بیت، کلید مشکلها، دکتر تیجانی- شبهای پیشاور، سلطان الواعظین شیرازی- ترجمه المراجعات، سید شرف الدین عاملی، مترجم محمدرضا امامی- راه ما راه و روش پیامبر ما، علامه امینی، مترجم موسوی همدانی

منبع: نرم افزار پرسمان دانشجویی

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.