آیا سنخیت بین خالق و مخلوق با روایات قابل اثبات است؟
آیا سنخیت بین خالق و مخلوق با روایات قابل اثبات است؟
برای پاسخ لازم است بحث در چند محور مطرح شود:
معنای سنخیت چیست؟
در این باره به دو نکته اشاره می گردد:
نکته اول: فلاسفه گفتهاند: بین فعل و فاعل (مراد معلول و علت فاعلی است) سنخیت وجودی و رابطه ذاتی است که به وسیله آن (سنخیت و رابطه ذاتیه) وجود فعل، گویا مرتبه نازله از وجود فاعل، و وجود فاعل، گویا مرتبه عالیهای از وجود فعل شمرده میشود. این حرف بر اساس نظریه اصالت الوجود که رهآورد فکری صدر المتألهین است بیشتر قابل درک است.
بیان مطلب این است که، اگر بین فعل که معلول است و علت فاعلی آن، مناسبت ذاتی و خصوصیت واقعی که به وسیله آن ارتباط محکم بین آن دو (فاعل و فعل) برقرار می شود، وجود نداشته باشد، نسبت دادن صدور آن فعل از فاعلش معنای درستی پیدا نخواهد نمود و در نتیجه هر فعل از هر فاعل میتواند صادر شود و اختصاص ندارد که فلان فعل مشخصاً از فلان فاعل صادر شود و هر فعل را به هر فاعل میتوان استناد داد.(۱)
توضیح مطلب: تردیدی نیست که هر معلول از هر علتی به وجود نمیآید و حتی میان پدیدههای متعاقب یا متقارن هم همیشه رابطه علیت برقرار نیست، بلکه رابطه علیت رابطه خاصی است که میان موجودات معینی وجود دارد. به دیگر سخن: باید میان علت و معلول مناسبت خاصی وجود داشته باشد که از آن به سنخیت علت و معلول تعبیر میشود. این قاعده نیز از قضایای ارتکازی و قریب به بداهت است که با سادهترین تجربههای درونی و بیرونی، ثابت میگردد.
نکته ای که باید اشاره شود آن است که، سنخیت و مناسبتی که بین علت و معلول لازم است، در مورد علتهای هستی بخش و علتهای مادی و اعدادی تفاوت دارد، زیرا سنخیت میان علت و معلول در علت هستی بخش، بدین معناست که کمال معلول به صورت کاملتر در علت هستی بخش وجود دارد و اگر علتی در ذات خودش واجد نوعی از کمال وجودی نباشد، هرگز نمیتواند آن را به معلولش عطا کند، و به دیگر سخن: هر معلول از علتی صادر میشود که کمال آن را به صورت کاملتری داشته باشد. اما علتهای مادی و اعدادی چون وجود معلول را افاضه نمیکنند، بلکه تأثیر آنها محدود به تغییراتی در وجود معلولات می باشد و با توجه به این که هر چیزی موجب هرگونه تغییری نمیشود، اجمالا به دست میآید که نوعی مناسبت و سنخیت بین آنها هم لازم است.(۲)
نکته دوم: مفسر حکیم علامه طباطبایی ذیل آیه مبارکه: قل کلُّ یعمل علی شاکلته.(۳) یعنی هر چیزی بر اساس شاکله ریخت و هیئت خود عمل میکند، فرموده است: دقت در آیات قرآن نشان میدهد که قرآن کریم موجودات را با همه اختلافشان که در نسخه و در نوع آنها وجود دارد، آیات خدای متعال دانسته که اسماء و صفات او را مجسم میسازند، و هیچ موجودی نیست، مگر این که هم در اصل وجودش و هم در جهتی از جهات که در وجودش فرض شود، آیت خدای تعالی و اشاره کننده به ساحت عظمت و کبریایی اوست، و آیت که به معنای علامت، یعنی دلالت کننده است از جهت این که آیت است، وجودش وجود مرأتی است که فانی در صاحب آیت است و بی او استقلال ندارد
زیرا اگر در وجودش یا جهتی از جهات وجودش مستقل باشد، دیگر از این جهت آیت او و مشیر به او و دلالت کننده به سوی او نخواهد بود و این خلف فرض است زیرا فرض کردیم که وجود موجودات و تمامی جهات وجودشان، آیات خداوند است. بنابراین موجودات از این جهت که مخلوق اویند افعال او هستند،
افعالی که با هستی خود و صفات هستی خود، هستی خداوند را حکایت میکنند و صفات علیای او را نشان میدهد، و این که گفتیم فعل همیشه هم سنخ فاعل است همین معناست نه این که فعل واجد هویت فاعل بوده است، مانند حقیقت ذات او باشد، زیرا این حرف با بداهت و ضرورت مخالف است.(۴)
طبق این بیان معلوم میشود اولاً مراد از سنخیت علت و معلول آن است که معلول مرتبه نازله علت و آیت آن است. ثانیاً همه پدیدههای عالم آیت الهی است.
ثالثاً: مراد از سنخیت علت و معلول آن نیست که معلول دارای هویت ذاتی علت باشد، بلکه مراد آن است که معلول آیت و نشانه علت است.
بنابراین، نه تنها بر اساس روایات، بلکه بر اساس آیات قرآن کریم نیز می شود سنخیت بین علت و معلول و خالق و مخلوق را ثابت نمود که در دو بخش به نمونههایی از آیات و روایات اشاره میشود:
الف: آیات قرآن کریم
در قرآن کریم گذشته از آیه یاد شده که به بهترین وجه جریان سنخیت علت و معلول از آن به دست میآید. در آیات دیگر نیز چنین آمده:
و فی الارض آیات للموقنین و فی انفسکم.(۵) یعنی در زمین و در جان شما آیاتی برای اهل یقین وجود دارد.
و من آیاته ان خلقکم من تراب.(۶) از آیات الهی آن است که شما را از خاک آفریده است. و من آیاته ان تقوم السماء و الارض بامره.(۷) از آیات الهی آن است که آسمان و زمین را به امر خود برپا داشته است.
از این گونه آیات در قرآن کریم فراوان آمده که فرموده: هر چه غیر خداوند است و عنوان شیء بر آن اطلاق میشود، هر چه در آسمان و زمین است و خود آسمان و زمین و شب و روز و هر آن چه در آنهاست، آیات خداوند سبحان هستند و آیت بودن وصف و عرض مفارق آنها نیست، حتی نظیر زوجیت برای عدد چهار یعنی وصف لازم نیز نیست، زیر وصف لازم متأخر از مرتبه ذات بوده و در مرتبه ذات نیست. آیت خدا بودن عین گوهر و ذات اشیاء است و اشیاء به تمام ذات خود آیت حق هستند.
ب: روایات
روایات متعدد است که درباره سنخیت خالق و مخلوق به معنایی که بیان شد دلالت دارد که به چند نمونه از آنها اشاره میشود:
۱. امیرمؤمنان در نهج البلاغه فرمود: «الحمد لله المتجلی لخلقه بخلقه».(۸) یعنی سپاس خدای را که با خلق خود برای آنها تجلی کرد. این حدیث نورانی مخلوق را جلوه تجلی خالق معرفی نموده است، و چون جلوه نور پرتو و آیت آن است پس مسانخ آن خواهد بود.
و در حدیث دیگر فرمود: «دلیل آیاته و وجوده اثباته و معرفته توحیده و توحیده تمییزه عن خلقه و حکم التمییز بینونه صفه لا بینونه عزله».(۹) یعنی دلیل خداوند آیات اوست و وجود او اثبات اوست، و معرفت او توحید اوست، و توحید او تمییز او از خلقش است و حکم تمییز جدای صفت است، نه جدای عزل و برکنار بودن.
۲. و هم چنین امیر مؤمنان در نهج البلاغه فرمود: «فهو الّذی تشهد له اعلام الوجود».(۱۰) یعنی اوست که نشانههای هستی بر او گواه پیداست. در این کلام نیز از پدیدههای عالم به عنوان نشانه و آیت خداوند نام برده شده است که میتواند سنخیت خالق و مخلوق را به معنایی که یاد شد برساند.
۳. در جای دیگر فرمود: «الحمدلله الدالّ علی وجوده بخلقه، و بمحدثِ خلقه علی ازلیته و با اشتباههم علی أن لا شبَه له».(۱۱) سپاس خدایی را که به آفرینش خویش به هستی خود راهنماست، و آفریدههای نو به نو او بر ازلیت وی گواه است.در این کلام حضرت نیز سخن از دلالت پدیدههای عالم بر هستی به میان آمده است.
۴. در خطبه دیگر با طرح مباحث توحید، معلول را این گونه معرفی نموده و صفت آن را از خداوند نفی کرده و فرمود: «کلُ معروف بنفسه مصنوع و کلّ قائم فی سواه معلول».(۱۲) یعنی هر چه به ذات شناخته باشد ساخته و مصنوع است، و هر چه به خود برپا نباشد، دیگریاش پرداخته است. (یعنی معلول است) جمله «کل قائم فی سواه» اگر با دید فلسفی تفسیر شود، بهتر شاهد و گواه بر سنخیت علت و معلول است.
زیرا بر اساس حکمت متعالیه سنخیت علت و معلول به معنای آن است که معلول در وجود و هستی خود به علت نیازمند و وابسته است، و ممکن نیست که این فقر و وابستگی از مرتبه ذات متأخر باشد و گرنه موجب میشود معلول در مرتبه ذاتش از علت بینیاز باشد، پس ذات معلول عین فقر و وابستگی به علت است، بنابراین معلول وجود غیر رابطه بودن ندارد و چون آینهای است که وجود علت خود را نشان میدهد و آیت علت خود است.(۱۳)
بنابراین، آنچه که در کلام، حضرت امیر مؤمنان آمده که معلول را قائم و وابسته به غیرش معرفی کرده است، بهترین دلیل بر سنخیت علت و معلول است.
از آن چه بیان شد معلوم گردید که اگر سنخیت علت و معلول (به تعبیر پرسشگر خالق و مخلوق) به معنای آن باشد که بزرگان حکمت متعالیه تعریف کردهاند، نه تنها در روایات بلکه در آیات فراوان قرآن کریم دلایل متعدد بر آن وجود دارد. که از جمله آن که از همه روشنتر است. آیه «قل کل یعمل علی شاکلته» است که بیان شد.
___________________
پاورقی:
۱. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، چاپ بیروت، ج ۱۳، ص ۱۶۴.
۲. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، قم، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۶ ش، ج ۲، ص ۶۶، درس ۳۶.
۳. اسراء: ۸۳.
۴. طباطبایی، المیزان، چاپ بیروت، ج ۱۳، ص ۱۶۴.
۵. ذاریات: ۲۰.
۶. روم: ۲۰.
۷. فصلت: ۳۹.
۸. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۶.
۹. بحار الانوار، ج ۴، ص ۲۵۳.
۱۰. نهج البلاغه، با ترجمه شهیدی، خطبه ۴۹.
۱۱. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۲.
۱۲. نهج البلاغه، با ترجمه شهیدی، خطبه ۱۸۶.
۱۳. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، نشر دار الکتب الاسلامیه، ج ۱۳، ص ۲۰۸.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات