تقسیم وجود به مادی و غیر مادی صحیح میباشد؟
آیا تقسیم وجود به مادی و غیر مادی صحیح است؟ و حالتی بین این دو متصور است یا نه؟ آیا خلأ مادی است یا غیر مادی؟
پاسخ:
پاسخ در چند محور ارائه می شود:
۱. قبل از هرچیز باید به معنا و مفهوم واژه مادی و غیر مادی اشاره شود:
واژه مادی و یا ماده در اصطلاح علوم به چند معنی به کار می رود. در فلسفه، واژه مادی در مورد اشیائی به کار می رود که نسبتی با جهان ماده داشته باشد و موجودیت آن، نیازمند به ماده و زمینه قبلی باشد و مادی تقریباً مساوی با کلمه(جسمانی) است، و در واقع در مقابل موجود مجرد است که به مفهوم غیر مادی و غیر جسمانی است. یعنی چیزی که نه خودش جسم است و از قبیل صفات و ویژگی های اجسام می باشد. پس بدین ترتیب، مراد از وجود مادی، یعنی وجودی که از قبیل جسم و جسمانی و صفات جسمانی است، و وجود غیر مادی، یعنی وجودی که از سنخ جسم و صفات جسمانی نیست.(۱)
۲. نکته دوم آن که تقسیم وجود به مادی و غیر مادی صحیح است و فیلسوفان مسلمان برای وجود، تقسیمات مختلف و متعددی ذکر می کنند، که یکی از تقسیمات آن، تقسیم وجود به مجرد و مادی است، زیرا از دید آنها وجود عینی، یا از قبیل وجود جسم و صفات جسمانی است که آن را مادی می گویند و روشن ترین ویژگی جسم، امتداد آن در سه جهت است و این ویژگی لوازمی دارد، از جمله این که عقلاً در سه جهت تا بی نهایت قابل انقسام است.
دیگر این که مکان دار است، سوم آن که وجود مادی و جسم، طبعاً قابل اشاره حسی است و دیگر آن که موجود جسمانی و مادی، امتداد چهارمی نیز دارد که از آن به زمان تعبیر می شود. اما جسمانی به وجودی می گویند که از توابع جسم است و به بطور مستقل از اجسام تحقق پیدا نمی کند و به طبع جسم قابل تقسیم است.(۲)
قسم دیگر وجود که غیر مادی است، بگونه ای است که هیچ یک از ویژگی های اجسام و جسمانیت را ندارد. یعنی نه قابل انقسام و دارای جهات سه گانه است و نه مکان دارد و نه زمان مند است.(۳) مثل نفس و فرشتگان که وجود و موجودات غیر مادی هستند. پس بنابراین این وجود به طور ناگزیر به مادی و غیر مادی قابل تقسیم است.
۳. اما در میان فلاسفه اسلامی کسانی هستند که مثل عرفا، نوع سومی از موجودات را اثبات کرده اند که واسطه و برزخی میان مجرد کامل و مادی محض هستند و آنها را اصطلاحاً موجود مثالی می گویند که گر چه جسم نیستند، اما دارای شکل و صورت اند.(۴)
توضیح این که: برخی فلاسفه، پدیده ها و عالم دیگر را به نام اشباح مجرده اثبات کرده اند که واسطه ای بین عالم عقل و عالم جسمانی است و بدین مناسبت، در لسان متأخرین به عالم برزخ و مثال نیز یاد می شود. باید توجه داشت که اطلاق مثال بر این عالم، به معنای دیگری غیر از مثالهای افلاطونی است. زیرا آنها مجرد تام و از قبیل جواهر عقلانی هستند در صورتی که جوهر مثالی، نوعی دیگر از موجودات به شمار می رود، که نه مانند جوهر عقلانی به کلی فاقد صفات و حدود جسمانی است و نه مانند جوهر جسمانی، قسمت پذیر و مکان دار است. بلکه از قبیل صورت های خیالی که در ذهن انسان ترسیم می گردد و برای این که مثلاً نصف آنها را تصور کنیم، باید دو صورت کوچکتر را در ذهن خودمان به وجود بیاوریم، نه این که صورت بزرگتر به دو نیمه تقسیم شود.(۵)
طبق این بیان و دیدگاه، وجود و یا موجودات که واسط بین وجود مادی و غیر مادی به مفهوم مجرد کامل تحقق دارد و آن عبارت است از وجود مثالی و برزخی که مادی نیستند و در عین حال مجرد تام هم نیستند بلکه واسطه بین آن است.
۴. اما مسئله «خلأ»: درباره مفهوم خلأ و این که آیا خلأ وجود دارد یا نه برخی گفته اند: خلأ یعنی خالی در مقابل ملأ یعنی پر. این مسئله نیز یکی از مسایل مهم و مورد بحث و توجه فلاسفه است که هم از لحاظ ماهوی و هم وجودی، مورد نظر و دقت آن ها قرار گرفته است. از لحاظ ماهوی بعضی گفته اند: خلأ عبارت از بُعد موهوم است که ممتد در جهات و صالح برای آن که چیزی را اشغال کند و فواصل میان اجسام را خلأ می دانند. صدر المتالهین بعد از بیان آرا و عقاید و دلایل قائلین به خلأ، خودش منکر خلأ شده و می گوید: تمام جهان ملاء است و محال است که خلأ موجود باشد و دلایل و براهینی متعدد بر بطلان خلأ ارائه کرده است، کسانی که قایل به خلأ هستند، ناچار قایل به تعدد عالم جسمانی اند و کسانی که منکر وجود خلأ هستند، فروعی بر آن مترتب کرده اند که یکی از آن فروع، موجود نبودن در عالم جسمانی است، بعضی وجود خلأ را در داخل عالم جسمانی ممکن می دانند و لکن می گویند: خارج از محیط دائر فلک افلاک ممکن نیست خلأیی باشد.(۶)
طبق این بیان، گذشته از آن که در اصل وجود خلأ تردید است، به فرض تحقق، آن خلأ را از نظر تقسیمات وجود، باید جزء وجود مادی دانست و نه وجود مجرد تام و یا مجرد مثالی.
و به عبارت دیگر خلأ جزء وجود غیر مادی نیست و واسطه میان وجود مادی و غیر مادی هم نیست. بلکه خلأ جزو عوالم مادی است.
پاورقی:
۱. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴ شمسی، ج ۳، ص ۱۳۲.
۲. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، نشر پیشین، ج ۲، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۵.
۳. همان.
۴. همان، ص ۱۳۵.
۵. برای مطالعه بیشتر ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، نشر پیشین، ج ۲، ص ۱۷۸.
۶. سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، نشر وزارت ارشاد اسلامی. ۱۳۷۹ شمسی، ص ۲۲۶.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات