موجده و معده چه ویژگی هایی دارند؟
موجده و معده چه ویژگی هایی دارند؟
در فلسفه، برای علت، تقسیمات گوناگونی بیان شده است
از آن میان می توان علت را به علّت موجده (ایجاد گر و به وجود آورنده) و علت معدّ (و زمینه ساز یا علت اعدادی) تقسیم کرد.
علت موجد:
موجودی که وجود و هستی را به معلول و پدیده اعطا می کند و وجود معلول و پدیده، وابستگی حقیقی به آن دارد.
به گونه ای که جدایی معلول از آن محال است.
مانند نفس انسان که علت موجده و به وجود آورنده اراده و صورت های ذهنی به عنوان معلول است.
وجود این اراده بدون نفس و جدای از آن، تحقق نمی یابد و یا باقی نمی ماند.
«علت معدّ»:
موجودی است که وجود معلول وابستگی حقیقی به آن ندارد.
بلکه فقط زمینه ساز و بستر پیدایش معلول است(۱) و علت معده اثری در معلول نمی گذارد
وتنها وسیله انتقال اثر به آن است، علّت معده، متأثر را برای پذیرش اثر به مؤثر نزدیک می کند
و پس از ایجاد در رابطه بین موثر و متأثر خود رخت بر می بندد.(۲)
مثلا کشاورز علّت معد نسبت به دانه گندم است تا که تبدیل به خوشه گندم شود، و نه رویاننده گندم است و نه وجود دهنده گندم.
تنها نقش او این است که ماده ای را آماده و زمینه سازی می کند
و در زیر خاک فرو می برد و وجود و هستی بقیه شرایط مثل آب و نور و… به دست او نیستند
وبعد از تحقق سایر شرایط، زمینه گندم شدن در او فراهم می شود و اگر این مُعِد- یعنی کشاورز-
خود از بین رود، معلول و دانه گندم به رشد خود ادامه می دهد و نیازی به او ندارد.(۳)
قرآن کریم می فرماید:
أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ(۴).
«آیا شما می رویانید و یا ما می رویانیم؟ (شما فقط در حد دانه پراکنی کار می کنید و ما رشد و نمو می دهیم)».
با توجه به تعاریف علل موجده و معده، به ویژگی های آنها می پردازیم:
۱. زمینه سازی علت اعدادی نه ایجادگری
علّت اعدادی و معد، وجود دهنده و ایجادگر معلول نیست
بلکه فقط زمینه سازی و بستر سازی و مقدمات و شرایط به وجود آمدن معلول را فراهم می کند و نوعی تحریک و تحرک در شی فراهم می آورد.
زیرا که علت حقیقی از نظر «فلسفه»، همان «علت موجده» و وجود دهنده است.
یعنی وقتی در فلسفه گفته می شود:
الف علت ب است. یعنی الف وجود دهنده و ایجادگر ب است و الف به ب هستی و وجود اعطا می کند.
امّا از نظر علمای طبیعی (مثل فیزیک) حتی در موردی که میان دو چیز رابطه تحریک و تحرکی باشد، کلمه علت را به کار می برند.
مثلا بنا را علّت ساختمان و پدر را علّت فرزند می دانند.
زیرا به وسیله یک نقل و انتقال ها، منشأ یک ساختمان شده اند، امّا فلاسفه و علمای الهی، هرگز به بنّا و پدر، علّت حقیقی نمی گویند.
زیرا بنا و پدر به وجود آورنده خانه و فرزند نیستند.
بلکه بنّا فقط مصالحی که در گذشته بوده را به هم وصل کرده
و به آنها سازمان داده و پدر نیز «مقدمه» و «معد» و «زمینه» به وجود آمدن فرزند است و حداکثر کار پدر،
حرکت دادن نطفه از مکانی به مکان دیگر بوده و هزاران علل دیگر هست تا نطفه را بپروراند
و لذا از نظر فلسفه پدر و بنا «معد» هستند نه «علت».(۵)
۲. بی نیازی معلول از علت معد بعد از ایجاد
همان گونه که در تعریف علت معد و موجد آمده، بعد از این که علت معد زمینه و شرایط تحقق معلول را فراهم کرد
و معلول به وجود آمد، اگر علت اعدادی و معد از بین برود، معلول همچنان باقی است و هیچ نیازی به علت اعدادی ندارد،
مانند باغ که پس از مرگ باغبان و یا ساختمان پس از مرگ بنّا و مهندس دوام دارند و دیگر نیازی به باغبان و بنا ندارند.
امّا در علل ایجادی و موجد، این معلول هم در زمان ایجاد و هم در زمان استمرار و بقاء، با معلول همراه است
و معلول پس از به وجود آمدن نیز نیازمند علت ایجاد خود است و هر گاه علت نباشد، معلول نیز از بین می رود.
مثل رابطه نفس انسان با اراده که توضیحش در تعریف گذشت.(۶)
بنابراین معلول و پدیده مادی در حدوث و به وجود آمدنش هم نیازمند علت موجد و هم نیازمند علت معد است.
امّا در استمرار و بقاء به علت موجده نیازمند است، نه علت معدّ.(۷)
۳. محسوس بودن علل اعدادی
علّت معد شناختش آسان و ساده است چون هم علت محسوس است و هم معلول و رابطه میان آن دو کم و بیش محسوس است.
شناخت علت ایجادی یا موجد (بر خلاف علت معد که حسی بود) امری عقلی است و فیلسوف با تحلیل عقلی به چنین علتی پی می برد.
فیلسوف موجودات را تقسیم می کند به موجوداتی که هستی برای او حتمی است
و عدم برای او محال است که آن را «واجب الوجود» می نامد
و موجوداتی که هستی و نیستی (یا وجود و عدم) برای ذات و حقیقت آنها ضروری و لازم نیست و می توانند این امور باشند و می توانند نباشند،
این موجودات نیازمند به علت را «ممکن الوجود» می نامند.
عقل در تحلیل عقلی می گوید:
این موجود ممکن الوجود برای به وجود آمدنش نیازمند موجودی است که هیچ نیازی به دیگران نداشته باشد
و در عین حال همه به او نیازمند هستند که به چنین موجودی واجب الوجود می گویند.
پس با تحلیل عقلی متوجه می شویم که موجودات ممکن نیازمند علت ایجادی است و خود واجب الوجود از علت ایجادی بی نیاز است.(۸)
۴. تقدم زمانی علت معد بر معلول
علت معد (مثل پدر و مادر یا باغبان) باید پیش از تحقق معلول (مثل فرزند یا خوشه گندم و گیاه) وجود داشته باشد
تا زمینه و شرایط تحقق معلول را فراهم کند.
امّا همان گونه که در تفاوت دوم گذشت بعد از فراهم کردن شرایط و زمینه ها، دیگر نیازی به علت معد ندارد.
و علّت ایجادی بر خلاف علت معد است.
یعنی عللی که به معلول وجود می دهند (علل موجد یا علل ایجادی) هرگز از معلول خود جدا نمی شوند
و همزمان با معلول خود وجود دارند. چون معلول عین وابستگی و نیازمندی به علت ایجادی خود است.(۹)
بنابراین با توجه به تعاریف علل موجد و معد و مقایسه آنها، به ویژگی های علل معد این گونه پی میبریم که:
۱. علت معدّ فقط زمینه ساز معلول است و قدرت ایجاد و به وجود آوردن ندارد.
۲. علت معد بعد از زمینه سازی تحقق معلول، می تواند از بین برود و دیگر معلول نیازمند به او نیست.
۳. علت معدّ امری محسوس و قابل شناخت حسی است.
۴. علت معد از نظر زمان، پیش از معلول موجود است.
_________________
پاورقی:
۱. طباطبایی، محمد حسین، علی شیروانی، ترجمه و شرح بدایه الحکمه، قم، موسسه بوستان کتاب، چاپ دهم، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۲۶۷.
۲. جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم شرح حکمت متعالیه، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش، ج۷، ص ۳۸۸.
۳. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، چاپ هفتم، ۱۳۷۵ش، ج۵، ص۱۷۸ ـ ۱۷۷.
۴. واقعه : ۶۴.
۵. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، چاپ هفتم، ۱۳۷۵ش، ج۵.
۶. ر.ک: همان، ج۴، ص۹۴ ـ ۹۳. جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم شرح حکمت متعالیه، چاپ دوم، ج۷، ص۳۸۹.
۷. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۶ ص۵۹۰ ـ ۵۸۹.
۸. همان.
۹. همان، ج۱۱، ص۱۷۴.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات