معنای مغالطه و سفسطه چیست؟

0 93

طرح مسئله «مغالطه» و «سفسطه» در طول تاریخ با نام و شخصیت سوفسطائیان یا سوفیستها آغاز میشود ـ سوفیست در زبان یونانی به معنای دانشمند و حکیم میباشد ـ سوفیستها، معلمان و مدرسانی بودند که در ازای گرفتن حق التدریس، تعالیمی را به مردم و به خصوص جوانان ـ به عنوان تحصیل ـ ارائه میکردند. ایشان در نیمه دوم قرن پنجم قبل از میلاد در یونان نهضت شکاکیت را ایجاد نمودند.

از مهمترین آموزشهای سوفیستها، تعلیم سخنوری در محاکم و دادگاهها بود، که در آن زمان توفیق یا شکست مدعی یا متهم تا حد بسیار زیادی بستگی به مهارت وی در سخنوری و توانائی او در قانع ساختن مخاطبان و قضات داشت. توانائی سوفیستها در ایراد سخنرانیهای تأثیرگذار و قانع کننده و نیز یافتن لغزشگاههای اندیشه و سوء استفاده از آنها در مکالمان و سخنانشان به حدی رسید که خود ایشان تصور کردند حق و حقیقتی مستقل از آنچه انسان ـ سخنران ـ اراده میکند وجود ندارد. به عبارت دیگر انسان میتواند هر چه را که بخواهد حق یا باطل جلوه دهد.(۱)
در مقابل اندیشمندانی مانند سقراط، افلاطون و ارسطو بر آن شدند که در مقابل این انحراف ایستادگی نمایند و این تلاشها با تدوین علم منطق از سوی ارسطو به ثمر نشست و با سخت کوشیهای بزرگانی مانند ابن سینا و خواجه طوسی و… فربهتر و کارآمدتر شد.
علم منطق روشهائی را ارائه میکند تا انسان در سیر تفکرش دچار خطا و انحراف ـ حتی المقدور ـ نشود. کتب تخصصی منطق بحثهای فراوان و مفصلی را پیرامون تعریف، اقسام، انواع، عوامل و اسباب «مغالطه» ارائه کردهاند که در این مجال کوتاه نمیتوان به آنها پرداخت.
در تعریف مغالطه به طور مختصر و واضح باید گفت: مغالطه(۲) استدلال به ظاهر معتبری است که به منظور حق نشان دادن یک مدعای باطل، یا باطل نشان دادن عقیدهای حق تشکیل میشود.(۳)
در این مورد دو نکته را باید توجه داشت:
۱. آگاهانه و عمدی بودن یا ناآگاهانه و سهوی بودن، تأثیری در تعریف مغالطه ندارد. بلکه ارتکاب مغالطه میتواند عمدی یا سهوی باشد.
مغالطهای که عمدی ـ یعنی با آگاهی از عدم اعتبار آن ـ انجام میشود، اما به ظاهر معتبر و مجاب کننده و در واقع، فریب دهنده مخاطب است، سفسطه(۴) نامیده میشود.
۲. گاهی وقوع مغالطه و سفسطه، بدون جنبه استدلالی در بیان یک قضیه ساده هم امکان پذیر است. یعنی گاهی شخصی برای مدعای خاص خود، دلیل و برهان ارائه میکند که به طور طبیعی احتمال مغالطی بودن آن استدلال میرود، ولی گاهی شخص در پی اثبات مدعائی نیست و صرفاً قضیهای را بیان میکند و اما در عین حال زمینه برخلاف واقع میشود. از این رو مغالطه مانند سمی است که هر کس باید آنرا بشناسد، تا نه خود گرفتار آن شود و نه دیگران را مبتلا به آن سازد.(۵)
پس مغالطه مصداقی از خطا و انحراف از حق و خروج معیارهای عقلی در عرصه اندیشه و تفکر است. و انسان متدین و متعهد به ارزشهای اخلاقی در همه عرصهها از جمله عرصه تفکر، ملتزم و پایبند به آنهاست و همواره خود را به حق و حقیقت متعهد میداند.
اگر در بازار معاملات اجناس و کالاها به فرموده شرع مقدس، غش در معامله خطا و گناه است و فروشنده مجاز به این نیست که کالاهای ناقص و فاسد را به جای سالم آنها بفروشد، چگونه میتوان پذیرفت که در عرصه اندیشه، شخص مجاز به ارائه سخن غیرمعتبر و باطل به جای سخن معتبر و حق باشد؟ و چگونه ممکن است به تعبیر اساتیدی که در بالا ذکر شد اجازه دادنِ سمّ و میکروب را به دیگران داشته باشیم؟
و نیز از آنجایی که در نظام ارزشی اسلام، «هدف وسیله را توجیه نمیکند.» پس این ضد ارزش ـ ارتکاب مغالطه و سفسطه ـ حتی برای اثبات مدعای حق جائز نیست. چنان که قرآن کریم روشهای مطلوب و مجاز عرضه دین و دعوت به حق را چنین میفرماید:
اُدْعُ اِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ المُوعِظَهِ الْحَسَنَهِ و جادِلْهُم بالَّتِی هی اَحْسَنُ اِنَّ رَبَّکَ اَعلمُ بمَن ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ و هو اعلم بالمهتدین(۶).
خلق را به حکمت و موعظه نیکو به راه خدا دعوت کن و با بهترین طریق، مناظره کن که البته خدای تو کسی را که از راه او گمراه شده و آنکه هدایت یافته بهتر میشناسد.
علامه طباطبائی در تفسیر این آیه شریف، راههای مجاز و مطلوب استدلال و دعوت به حق را برهان، خطابه نیکو و مناظره و جدل معقول و منطقی میداند.(۷)
گر چه در بعضی از جوامع غربی، کمتر به چنین دغدغههای اخلاقی بر میخوریم و برعکس، برخی نویسندگان صریحاً اعلام میکنند که هدف آنها از تدوین ترفندهای مغالطی، آموزش و به کارگیری انواع مغالطات برای خوانندگان است. به عنوان مثال. نام یکی از کتابهای معروف در زمینه مغالطات «هنر فریب دادن»(۸) میباشد که در این نوع کتابها پس از توضیح درباره هر یک از مغالطات، دستورالعملهای کاربردی بیشتری نیز برای به کارگیری مؤثرتر آنها ارائه شده است.
نتیجه اینکه مغالطه، روشها و انواعش را باید شناخت تا:
اولاً: تلاش کنیم تا ساحت استدلال و بیانمان از هر گونه مغالطه مبرّی باشد.
ثانیاً: گرفتار استدلالات و تبیینهای مغالطی دیگران نشویم.
ثالثاً: اگر کسانی توجه به این انحراف نداشته و گرفتار آن شدهاند، یاریشان نمائیم.

پاورقی:

۱. ر.ک: برتراندراسل، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دریانبدی، ص ۱۲۷.
۲. Fallacy.
۳. خندان، سید علی اصغر، منطق کاربردی، تهران، انتشارات سمت، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص ۱۷۰.
۴. Sofistacy.
۵. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، (معرفت شناسی در قرآن)، قم، نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۹، ج ۱۳، ص ۱۳۸.
۶. نحل: ۱۲۵.
۷. ر.ک: المیزان، تفسیر آیه فوق، قم، انتشارات اسلامی، ج ۱۲، ص ۳۷۱.
۸. Nicholas Capaldi, The Art of Deception, Buffalo New york prometheus Books 1987.
منبع: نرم افزار پاسخ – مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

ارسال یک پاسخ

توجه داشته باشید: آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظر شما پس از تایید مدیر منتشر خواهد شد.