حدیث الناس اعداء ما جهلوا چه معنایی دارد ؟
الناس اعدا ما جهلوا
معنای حدیث الناس اعداء ما جهلوا چیست؟
باید توجه داشت که این جملات و امثال آن، قاعده های کلی نیستند؛ بلکه معیارهایی نوعی هستند.
حدیث الناس اعداء ماجهلوا نیز چنین است؛ یعنی، آن که دشمنی آنان با بسیاری از چیزها، از روی جهالت است؛
مثلاً عداوت کافران با دیانت، نوعاً از سر جهالت است؛ چون به محتوا و ارزش دین واقف نیستند و با آن دشمنی می کنند.
______________
شبهه:
سوال : امام علی علیه السلام که میفرمایند: مردم دشمن چیزی هستند که نمیشناسند. یعنی چه؟
و در مطلبی خواندم که «ما تا چیزی را نشناسیم، نَه باهاش دشمن هستیم و نَه دوست»
پاسخ:
متن ترجمه حدیث الناس اعداء ماجهلوا به شرح زیر میباشد:
قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا» – «مردم دشمنند نسبت به چیزی که به آن جاهل هستند»
(نهج البلاغه، حکمت ۱۷۲).
چرا «مَا جَهِلُوا» به «نمیشناسد» ترجمه شده است؟! و یا به “نمیداند” ترجمه میشود؟!
لازم است پیش از هر شرحی دربارهی فحوای این حدیث الناس اعداء ما جهلوا ، به دو نکتهی مهم توجه شود:
یک – این قواعد و تمثیلها، قاعدههای کلی و استثناء ناپذیر نیستند؛ بلکه معیارهایی نوعی هستند.
یعنی “معمولاً چنین است که آدمی با آن چه نسبت به آن جهل دارد، عداوت میورزد».
دو – یکی از مشکلات اساسی ما در درک مفاهیم، معانی کلمات است، به ویژه اگر از زبانی به زبان دیگری ترجمه شود.
ما معمولاً چند کلمهی متفاوت را به یک معنا ترجمه میکنیم، که از جمله آنها “دانایی و خرد” میباشد.
دانایی و خرد:
“علم و عقل” با هم متفاوت هستند، عقل و قواعد و چارچوبهایش، فطری میباشند، اما این عقل به نور علم میبیند.
پس اگر کسی عقل داشته باشد، ولی علم نداشته باشد، مانند شخص بینا در تاریکی است که هیچ نمیبیند؛
و اگر علم داشته باشد و عقل نداشته باشد، آن علم ابزاری برای بیراهه رفتن، فساد و ظلمش میشود!
+همچنین بخوانید : تفاوت تفکر ، تامل ، تعقل و تدبر که در آیات قرآن آمده چیست؟
بنابر این، فرق است بین “عقل = خرد” و “علم = دانایی”، پس ترجمه “جهل” به “نادانی”، همیشه درست نیست و یا دست کم کامل نمیباشد؛
اگر چه نادانی و بیخردی، بسیار به هم نزدیک هستند.
– در قرآن کریم، به مطالب یا آیاتی اشاره شده که جنبهی علمی آنها مورد توجه قرار داده شده است،
حال خواه از زمین و آسمان باشد یا حقوق
«وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ – و اینها حدود [احکام] الهى است که آن را براى قومى که مىدانند (اهل علم و دانش هستند) تبیین مینماید / البقره، ۲۳۰».
در آیات دیگری به “تعقل” تصریح نموده است:
«إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ – همانا در این نشانههایی هست، برای قومی که تعقل میکنند / النّحل، ۶۷»
در آیات دیگری، به “تفکر” تذکر میدهد:
«إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ – به درستی که در این نشانههایی هست، برای مردمی که فکر میکنند / النّحل، ۶۹».
و در آیاتی به ایمان اشاره دارد:
«إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ – همانا در این نشانههایی هست برای قومی که ایمان میآورند / النّمل، ۸۶»
و یا به یقین اشاره دارد: «قَدْ بَیَّنَّا الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ – ما نشانهها[ى خود] را براى گروهى که یقین دارند نیک روشن گردانیدهایم/ البقره، ۱۱۸»
حالا آیا میتوانیم “علم، عقل، فکر، ایمان و یقین” …، همه به “دانستن” معنا کنیم و پیام را آن طور که باید دریافت نماییم؟!
«النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا»
در این حدیث ، سخن از “علم و دانش” نیست، بلکه از “جهل و بیخردی” میباشد.
*- ممکن است آدمی چیزی را که به آن علم ندارد، تکذیب و انکار کند، اما الزاماً با آن دشمنی نمیکند،
مگر این که تکذیبش صبغه یا نتیجهی دشمنی داشته باشد:
«بَلْ کَذَّبُوا بِمَا لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ – بلکه چیزى را دروغ انگاشتند که به علم آن احاطه نداشتند / یونس علیه السلام، ۳۹»
+همچنین بخوانید : نشانه جهل و نادانی
پس تفاوت بسیاری است بین «وَمَا لَیْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ – و به آن هیچ علمی ندارند»،
با «أعداءُ مَا جَهِلُوا – دشمنند با چیزی که به آن جاهلند (بیخرد هستند و در آن تعقل نمیکنند».
الف)
بدیهی است که اگر کسی چیزی را اصلاً نشناسد، نسبت به آن نه موضع دوستی دارد و نه دشمنی.
مثل این است که به شما بگویند:
«در ایران، چین یا یک کشور اروپایی، یک آدمی هست، حالا شما آن را دوست دارید و یا با آن دشمن هستید؟»
پاسخ میدهید: «هیچ کدام»؛ یا بگویند: «یک نوع خوراکی هست، آیا شما آن را دوست دارید یا بدتان میآید؟»
میگویید: «تا نبینم، نشناسم و نچشم، هیچ کدام».
این شناخت (معرفت)، از سنخ و در وادی “علم” قرار میگیرد که نقطه مقابلش “نادانی” میباشد.
ب)
اما گاه، دشمنی فقط به خاطر “جهالت – بیخردی – تعقل ننمودن” است، نه “نادانی”!
گاه آدمی به رغم دانستنش دشمنی میورزد و حتی چون میداند و میشناسد،
دشمنی میورزد، مانند دشمنی مؤمن، با ظالم، فاسد، دشمنان خدا و مردم و … .
اما، اگر این دشمنی در برابر حق بود، حتماً از “جهالت – بیخردی” است، نه از نادانی.
چنان که ابلیس لعین، هم خدا را خوب میشناخت و میشناسد،
و هم به معاد شناخت و علم دارد، و برای همین از خداوند متعال مهلت خواست؛ اما به خاطر جهلش، دشمنی ورزید!
“بلعم باعور”، از مؤمنان مستجاب الدعوه بود که کافر شد – سامریِ گوسالهساز، از عرفای قوم حضرت موسی علیه السلام بود و کافر شد –
معاویه لعنت الله علیه، به خوبی امیرالمؤمنین و امام حسن علیهما السلام را میشناخت و میدانست که حق با آنان است،
اما دشمنی ورزید – امروز امریکا و انگلیس میدانند که ملت ایران، در مطالبهی استقلال کشور خود، بر حق هستند، اما دشمنی میورزند –
هر ظالمی میداند که ظلم درست نیست و عدل خوب و حق است، اما دشمنی میورزند …؛
و این دشمنیها، همه از “جهل = بیخردی” نشأت میگیرد، نه از نادانی. اگر چه جهل نیز خودش نوعی نادانی میباشد.
شرح حکمت ۱۷۲رو
یک کم بیشتر توضیح دارد
شرح حکمت ۱۷۲رو
یک کم بیشتر توضیح دارد