خداوند که عالم به همه خفیات است یقیناً می دانسته است که ابلیس به آفرینش آدم اعتراض می کند وسبب گمراهی آدمیان می شود بنابراین آیا نمی شود گفت که خلقیات او بیهوده وشر بوده است ؟
سر منشاء اینگونه سؤالها از آنجا ناشی می شود که نظامی را که خداوند برای حیات انسانها وجنیان از جمله شیطان مقرر فرموده واضح وروشن نیست
مبنای این نظام براین است که انسانها میان راه خیر وشر قرار گیرند وبه سوی هردودعوت شوند وهیچکدام از این دعوتها بصورت جبری وقهری نباشد که اختیار را ازانسان سلب کند
یا معشر الجن والانس الم یأتکم رسل منکم یقصّون علیکم آیاتی وینذرونکم لقاء یومکم هذا قالوا شهدنا علی انفسنا وغرتهم الحیوه الدنیا وشهدوا علی انفسهم انهم کانوا کافرین . (۱) ( ای گروه جن وانس آیا برای هدایت شما از جنس خود شما رسولانی نیامد که آیات مرا برای شما بخوانند وشما را از مواجه شدن با این روز سخت محشر بترساند؟آنها با نهایت پشیمانی جواب دهند که ما به جهالت وبدی برخودگواهی می دهیم وزندگانی دنیا آنها را مغرور ساخت ودرآن حال می فهمند وبرخود گواهی دهند که به راه کفر وضلالت می رفتند
این شواهد نشان می دهد که قرآن وراه دعوت پیامبر اسلام( متعلق به هر دوطایفه جن وانس است وراه خیر وشر وصعود وسقوط باید دربرابر آنها قرار داده شود تا جن وانس بتوانند از میان این دوراه یکی را انتخاب کند . دعوت به هردو سوباید بگونه ای باشد که به سرحد جبر وغلبه نرسد وامکان عدم پذیرش دعوت الهی وجود داشته باشد . وجن وانس در میان فجور وتقوی انتخابگر باشد ، ونفسٍ وما سوّیها فألهمها فجورها وتقویها (۲)
انسان می تواند هریک از این راهها را با لوازمی که دارد انتخاب کند مثلاً رفتن به راه ضلالت و دور شدن از قرب الهی و محروم گشتن از نعمات اخروی و یا انتخاب راه هدایت و در نتیجه قرارگرفتن در معرض بلایا و محنت ها و آزمایشات در دنیا و تحمل آنها.
همانگونه که امام (فرمودند : (( انسان در پشت حجاب باید قرار بگیرد مثل حجاب شهوت و حجاب خشم و بعد رفع این حجابها و سلوک در این راه برای انسان ممکن باشد و این کمالات از فضایل او شمرده شود ومناسب با انتخاب و سعی وتلاشی که نموده استحقاق جزا وپاداش برای اوثبت شود و یا بالعکس بخاطر سوء انتخاب وفساد وتباهی که براه انداخته است، مجازات گردد . ))
لذا با اصل اختیار، حیات جن وانس معنا پیدا می کند .مطابق آیه : فلّله حجه البالغه فلو شاء لهدیکم (۳)( برای خدایتعالی حجتهای بالغی است که اگر می خواست همه شما را هدایت می کرد ).
بنابراین این سؤال و سؤالاتی از قبیل اینکه : چرا خداوند کسانی راکه به راه گمراهی وسقوط می رونداصلاً آفرید ؟…. با فهم خوب فلسفه حیات جن وانس تناقض دارد.
بنابراین فلسفه زندگی انسان با اختیار معنا پیدا کرده وجزا وپاداش الهی واستحقاق موجودات را معین می کند وعدالت الهی تحقق پیدا میکند وهر چیز درجایگاه خودش قرار می گیرد . وبا اینکه خداوند می داند که ابلیس وبسیاری از انسانها به کدام راه می روند باز راه سقوط وصعود نیز قرار داده شد تا ایشان هریک از دوراه را که می خواهند انتخاب کنند وبروند
در حقیقت خداوند هریک ازراههای حق وباطل را برای رهروانش قرار داده است . الذی خلق الموت والحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملاً (۴)وآیاتی مانند : ذالک الیوم الحق فمن شاء اتخذ الی ربه سبیلاً و اناّ هدیناه السبیل امّا شاکراً وامّا کفوراً راه را نشان می دهد . وامکان سقوط وصعود در نظام آفرینش است که افراد می توانند جایگاه خودشان را در هستی مشخص کنند .
بنابراین اگر خداوند یک راهی را بصورت یکطرفه قرار دهد وفقط انجام اعمال خیرامکان داشته باشد ، اراده وانتخابی تحقق نمی یابد وارسال رسل ، انزال کتب وجزا وپاداش معنا پیدا نمی کند . انسان می تواند آیینه تمام نمای اسماء وصفات الهی از جمله مظهر مغفرت وتوبه پذیری وصفات دیگر باشد وهمه این صفات با وجود قابلیت اختیار در انسان معنا پیدا می کند . واگر اجتماع انسانی نبود خطا ولغزشی که براین اساس پیش می آید ، نبود وخیلی از اسماء الهی مانند عفووغفور بودن خداوند به ظهور نمی رسید .
بادرک فلسفه خلقت انسان وجن ، باید گفته شود که خداوند راه سقوط وصعود را برای انسانها قرار داد واز طرف دیگر ، پیامبران وکتب آسمانیش را فرستاد تا جمیع اطلاعات لازم جهت سلوک درراه سعادت واجتناب از لغزشها وسقوط را به آنها ارائه کنند وآنها را از رفتن به راه سقوط نهی کرده وبه راه ثواب وسعادت تشویق کنند .
۱_سوره انعام۱۳۰
۲_سوره شمس ۸
۳_سوره انعام ۱۴۹
۴_سوره ملک ۲