تراژدی سرقت روانی چیست؟
کریستوفر بولاس تراژدی تلخی به نام سرقت_روانی دارد که مایلم اینجا برایتان تعریف کنم. بولاس تاکید میکند سرقت روانی دزدی یک فرد از داراییهای روانی یک فرد دیگر است. این دزدی میتواند دزدیدن حق انتخاب، احساس عاملیت، استقلال و حتی هویت یا خویشتن یک فرد باشد.
تراژدی سرقت روانی فقط منحصر به دزدی فردی از فرد دیگر نیست، بلکه قابل تعمیم به دزدی یک سیستم از روان افراد یک جامعه نیز هست.
در مقیاس فردی یا اجتماعی، سرقت روانی زمانی رخ میدهد که فرد، والدین یا سیستم حق انتخاب، استقلال، عاملیت و هویت فرد یا جامعه را به سرقت میبرند. کوچکترین مقیاس دزدی زمانی اتفاق میافتد که فرد یا سیستم، ایده یا فکر فردی دیگر یا افراد جامعه را به سرقت میبرد و بزرگترین سرقت زمانی رخ میدهد که فرد، والدین یا یک سیستم، هویت جامعه یا خویشتن فردی دیگران را به یغما میبرد.
وقتی داراییهای روانی یک فرد از سوی فرد یا سیستمی به سرقت میرود، احساس غالب فرد یا جامعه خشم، وحشت، سردگمی، پوچی، تهی شدن و … است و فرد یا جامعه مورد سرقت واقع شده واکنشهای دفاعی متفاوتی از خود نشان میدهد. فرد یا جامعهای که دچار دزدی روانی شده است احتمالا طیف گستردهای از مانورهای دفاعی از عصبانیت و پرخاشگری تا دوری گزینی و فرار از خانه و مهاجرت از وطن را بکار میگیرند. اگر مانورهای دفاعی فرد یا جامعهای که از طرف فرد یا سیستم مورد دزدی روانی قرار گرفته است موثر واقع نشود و فرد یا جامعه راه فراری برای گریز از سرقت نیابد، واکنشهای هیجانی ممکن است تسلیم، افسردگی، اضطراب، بیتفاوتی، تقدیرزدگی، جبرگرایی، انفعال، بیهودگی و کنارهگیری باشد.
فرد یا جامعهای که در معرض شدیدترین نوع سرقت از سوی فرد یا سیستم قرار گرفتهاست، مهمترین داراییهای روانی خود را از دست میدهد و نهایتا آنها یا مثل واگنهایی شبهانسانی (رباتگونه) تبدیل به ابزارهایی برای حمل خواستههای فرد یا سیستم میشوند و یا مبتلا به دیگر اختلالات روانی. در صورتی که افراد در معرض انواع دزدیروانی (حق انتخاب، عاملیت، استقلال و هویت) موفق به یافتن راه فرار موثری نشوند و در عین حال حاضر به تن دادن به چنین غارت هولناک نیز نباشند چه اتفاقی میافتد؟ در صورتی که گریزی از چنین غارت دهشتناکی نباشد در وهله اول فرد یا جامعه به شیوههای مدنی و مسالمتآمیز از این داراییهای روانی خود دفاع خواهد کرد. اما اگر فرد یا جامعهی در معرض غارت روانی نه راهی مدنی برای مقابله با چنین غارت هولناکی پیش رو داشته باشد و نه حاضر به تن دادن به چنین غارتی باشد، چطور میتواند از کیان روان خود بدون توسل به خشونت دفاع کند و همچنان سردار روح خود باقی بماند؟
ببینم داستان تلخ سرقت روانی کریستوفر بولاس را قبلا شنیده بودید؟
امیدوارم که هرگز در معرض چنین غارت هولناکی قرار نگرفته باشید، چون این نوع غارت یک شکل بسیار شدید تجاوز روانی محسوب میشود.
دکترمحموددهقانی