چرا افراد به گرفتن فال تمایل پیدامیکنند؟
ریشه های روانی فال گیری از کدام ضعف فرد خبر میدهد؟
در بحث فال گرفتن، اولین موضوعی که مطرح میشود این است که فرد میخواهد از موضوعی در آینده باخبر شود و اضطرابها و نگرانیهای خود را رفع کند یا اقدامی در جهت بخشش کارهای گذشتهاش و برای فراغت از احساس گناه انجام دهد
در دین اسلام بر دعاو مناجات تاکید شده و خداوند میفرمایند: بخوانید مرا تا شما را اجابت کنم و اگر امری به خیر و صلاح ما باشد حتما اجابت میشود. حال اما در بحث فالگیری طلب خبر میکنیم، نه طلب خیر و ما به جای این که به خدا پناه بریم به یک انسان معمولی که شاید از خودمان هم ضعیفتر باشد، پناه میبریم. بر این اساس فرد به جای این که در جهت بهبود روابط و توانمندیهایش تلاش کند، براساس کلام یک فرد دیگر برنامه زندگیاش را میریزد، در حالی که راهحل مشکلاتش این است که خودش را تغییر دهد
آمار رسمی درباره این که زنان یا مردان چقدر به فالگیرها مراجعه میکنند، در دست نیست، امابنابرگزارشهایی که شنیدهایم بیشترین افراد مراجعهکننده به فالگیرها زنان هستند؛ چراکه زودباوری و ناپایداری هیجانی در زنان بیشتر بوده و احساساتشان لطیفتر است؛ بنابراین از آنجا که در زنان ابتدا احساس و بعد منطق حاکم میشود، پذیرش حرفهای فالگیرها از سوی آنها بیشتر است.
دلایلی که باعث میشود افراد به فال گرفتن تمایل و به آن ها اعتماد پیدا کنند چیست؟!
۱_در پاسخ به این که چرا افراد به سمت فال و فال گرفتن تمایل پیدا میکنند، دلایلی وجود دارد. اصولا احساس ناامنی در افراد جامعه، یکی از دلایلی است که فرد را به سمت فالگیرها سوق میدهد. حال ممکن است این ناامنی از سوی خانوادهها یا در محل کار ایجاد شود و افراد برای حل این ناامنی به غلط به دنبال راهحلهای میانبری مانند فالگیری و پیشگویی روند.
۲_دلیل بعدی که میتواند افراد را به این سمت سوق دهد، نیاز به پیشرفت و موفقیت است. بر این اساس افراد برای اطلاع از موفقیتهای خود در آینده به فالگیرها مراجعه میکنند. باید بدانیم بیشتر فالگیرها به این نیاز مراجعانشان اشراف دارند و در فالهایشان از موفقیتهای پیشروی افراد صحبت میکنند. البته برخی افراد هم به دلیل احساس تنهایی به فالگیرها مراجعه میکنند
۳_دلیل دیگر برای تمایل به فال گرفتن، بحث روانرنجوری افراد است. بر این اساس، افرادی که در سیستم روانیشان احساس ضعف، پوچی و حقارت غالب است، به جای این که روی سیستمهای درونی و عملکردیشان کار کنند، از منابع بیرونی کمک میگیرند. حال نادیده گرفتن توانمندیهای درونی فعالی که همه ما آنها را به صورت بالقوه در وجودمان داریم و نادیده گرفتن استعدادها و خلاقیتهایمان باعث میشود از قدرتهایی که جادویی به نظر میرسند، برای حل مشکلاتمان استفاده کنیم.
۴_زودباوری و عدم توانایی افراد در استفاده از هوششان در حل مسائل، باعث میشود فالگیرها خیلی زود بتوانند روی تفکر این افراد تاثیر بگذارند. بر این اساس انسانهایی که اراده ضعیفی دارند، متکی به خودشان نیستند و به توانمندیهای خود اعتماد ندارند، با استفاده از تنبلی و وابسته شدن به یک قدرت بالاتر سعی میکنند مشکلاتشان را حل کنند و در چنین مواردی برخی افراد به سمت استفاده از رمل و دعا میروند.
۵_ احتمالا همان افرادی که درون روانشان ضعف بیشتری را نسبت به افراد عادی تجربه می کنند، همان افرادی که سطح برانگیختگی شان در حل مسئله آن قدر زیاد است که نمی توانند برای مسئله و مشکلشان شخصا راه حلی پیدا کنند. آنچه باعث می شود سطح تنیدگی و برانگیختگی روانی ما بالا بوده و احساس یاس، ناامیدی و ناتوانی بیشتر و از سوی دیگر احساس کارآمدی و پیش بینی مثبت آینده مان کمتر باشد، همان چیزهایی است که روی عزت نفس و وضعیت روانی ما تاثیر می گذارند. بنابراین فردی که عزت نفس پایینی دارد، فردی است که به خودش مطمئن نیست و اعتماد به نفسش تخریب شده، آن قدر نگران و برانگیخته است که برای حل مسئله اش فال گیر را انتخاب می کند.
۶_فردی که به سمت فال گیر می رود بیشتر تحت تاثیر وجه کودک خودش است که ناتوان و ترسیده است و نزد فال گیری می رود که او را والد فرض می کند؛ بنابراین بسیاری اوقات فردی که نزد فال گیر می رود اگرچه بزرگ سال است و به نظر کودک نمی آید اما از نظر تحلیل رفتار متقابل کودک، ترسیده و پر از اضطراب است که مسئله اش را نزد والدی جادویی می برد تا در این ارتباط والد و کودک مسئله حل شود؛ درواقع انگار می خواهد با فال گیر خود نوعی رابطه همزیستی مریض گون ایجاد کند.
وقتی به پیش نویس زندگی و تعریف آن نگاه می کنیم، می بینیم که پیش نویس زندگی طرحی است از زندگی که در زمان بچگی ریخته شده و توسط والدین توقیت می شود، سپس با حوادث بعدی توجیه می شود و بیشترین میزان نمود آن در انتخاب هایی است که در طول زندگی داریم.
زمانی که در زندگی با مسئله ای رو به رو می شویم و نمی توانیم آن را حل کنیم یا سطح برانگیختگی، تنش و اضطرابمان زیاد است، درگیر آن مسئله می شویم. اگر کسی در پیش نویس خودش بخواهد به سمت راه حل های جادویی و غیرمنطقی مثل فال گیر برود، باید ببینیم که چه چیزی در سطح کودک او وجود دارد که جلوی فکر کردن و حل مسئله را در او گرفته است.
دو مورد از مهارهای مهمی که مانع می شود ما بتوانیم فکر کنیم و به حل مسئله بپردازیم، اول:مهاری است به نام فکر نکن Don’t think و دوم:مهار بزرگ نباش Don’t grow. افرادی که در زمان بچگی به آن ها اجازه فکرکردن داده نشده است و یا با بیش کنترلی و بی حمایتی، والدینشان به آن ها مسئولیت نداده اند و در نتیجه آن ها بزرگ نشده اند، کودک آن ها میل به کودک معاب بودن و رفتارهای نابالغ دارند
۷_این کار ساده تر است. اینکه بخواهید تصمیم بگیرید ازدواج کنید یا نه و یا در ارتباطی باقی بمانید یا نه، دشوار است و مسئولیت سنگینی دربر دارد اما اگر فال گیر به شما بگوید این کار را انجام بده یا نده کار را برای شما ساده می کند و دیگر مسئولیت چندانی نخواهید داشت. افراد کودک معاب، ترسیده و رنجور مایلند برایشان پیشگویی شود، چون این کار آسان تر و غیرمسئولانه است.
۸_افراد دوست دارند فرد دیگری جای آن ها تصمیم بگیرد و این نیز به دلیل ششم باز می گردد؛ یعنی عدم تصمیم گیری و در عین حال عدم نیاز به تفکر. وقتی شما قرار است تصمیم بگیرید باید فکر کنید، وقتی بخواهید فکر کنید باید هوش داشته باشید و اطلاعات جمع کنید و جوانب کار را بسنجید. ولی وقتی کسی جای ما تصمیم بگیرد دیگر نیازی نیست ما فکر کنیم. افرادی که دارای مهار «فکر نکن» هستند نیز بیشتر به این دلیل به سمت فال گیر می روند.
۹_فرد گمان می کند با فال در حال معامله کردن با قدرتی است که می تواند حتی روی آینده او تاثیر بگذارد. پس فردی که قدرتی ندارد به واسطه حضور کنار فال گیر می خواهد قدرت کسب کند و این کسب قدرت که کاذب و دروغین است می تواند دلیلی برای فال گرفتن باشد.
۱۰_فرد اصلا نمی داند مسئله اصلی او چیست؛ مثلا کسی که عارضه شخصیت مرزی دارد، تمام رابطه هایش با مشکل مواجه است یا روابط شکننده دارد و باید روان درمانی شود و یا شاید گرفتار بیماری دوقطبی باشد یا سطح استرس و افسردگی اش بالا باشد و به همین دلیل دنیا برایش رنگ و بویی نداشته باشد. او نمی داند مسئله اصلی، بیماری روانی اش است. درواقع او می ترسد با اصل ماجرا در درون خودش مواجه شود و ترجیح می دهد به راه حل های ساده انگارانه متوسل شود؛ پس سراغ فال گیر می رود؛ در حالی که مشکل در درون خود اوست.
۱۱_نیاز به جواب های صریح و قاطع مانند بله و خیر دلیل بعدی است؛ در حالی که زندگی قطعیتی ندارد و همه چیز در دنیا نسبی است. شما اگر بهترین ازدواج را داشته باشید، شاید در آینده فکر کنید می توانستید ازدواج بهتری هم داشته باشید. اگر وارد شغلی شوید و شغل قبلی خود را کنار بگذارید، شاید در آینده به جوانب مثبت شغلی که ترک کرده اید، فکر کنید. فردی که پیش فال گیر می رود، می خواهد نسبیت در درونش کنار برود و مسئولیت فکر کردن و انتخاب کردن را از دوش خود بردارد.
۱۲_دلیل آخر نیاز به لذت آنی است. گاهی ما تحمل گذر زمان را نداریم و نمی توانیم صبر کنیم تا به لذت های بلندمدت برسیم؛ بنابراین لذت آنی می خواهیم. فال گیر با خوشحال کردن ما می تواند این لذت آنی را به ما بدهد.
چه تیپ افرادی به فال گرفتن برای دیگران روی میآورند،و به اصطلاح فالگیرها چه شخصیتی دارند؟!
باید گفت بیشتر افراد خودشیفته چون خیلی خوب میتوانند نقش یک آدم سلطهگر را بازی کنند و میتوانند براحتی افراد را به استثمار خود درآورند، به این کار روی میآورند. این افراد معمولا بسیار خوشکلام بوده و کاریزمای خاصی دارند که میتوانند طرف مقابل را مسحور خود کنند. البته در این افراد ممکن است رگههایی از اختلال شخصیتی هم دیده شود. در عین حال آنها از ابزار و محیطی استفاده میکنند که فرد مراجعهکننده را کاملا تحت تاثیر قرار میدهد. بر این اساس هر چه تلقین و باورپذیری افراد بالاتر باشد، بیشتر تحت تاثیر این افراد قرار میگیرند.
انتظار و امیدی که فالگیرها در قالب پیشگویی به مراجعانشان منتقل میکنند، به آنها آسیب میزند تا جایی که در بسیاری مواقع کار فالگیری به اعتیاد میکشد و فرد در انجام کوچکترین کارها هیچ ارادهای ندارد و خودش را به نظر یک فالگیر یا پیشگو وابسته میکند و این موضوع میتواند به اعتیاد مرضی منجر شود
نتیجه گیری
بنابراین تضعیف باورهای معنوی، نداشتن ایمان یقینی به قدرت خداوند، نداشتن توکل، نداشتن صبر و شکیبایی در زندگی و نداشتن تلاش و پشتکار در افراد باعث روی آوردن آنها به این منابع بیرونی میشود. همچنین در کنار نداشتن ایمان، فقدان آگاهی، دانش و بینش باعث میشود افراد به سمت فال گرفتن، پیشگویی و واسپاری خودشان به این گونه مسائل سوق داده شوند.نکته مهم دیگر این است که هرچند عقیده داریم انرژیهای مثبت وجود دارند و تصویرسازی ذهنی کاری است که برای کاهش افکار منفی از آناستفاده میکنیم، اما این که بخواهیم چیزی را از طریق تصویرسازی برای کسی ابداع و خلق کنیم، درست نیست؛ چرا که ما خالق نیستیم و از طرفی هم باید مجموعهای از شرایط را برای رخداد در نظر بگیریم، نه این که فقط به قدرت ذهن بسنده کنیم.