آلکسی تایمی چیست؟!
آلکسی تایمیا یک سری ویژگی های شناختی و هیجانی را دربرمی گیرد که به طور ویژه از طریق مشکل درشناسایی و ابراز احساسات و کمبود هیجانات مشخص است و در نهایت مشکلات شناختی را برجسته تر می کند.بحث درباره ی اینکه آیا آلکسی تایمیا یک صفت شخصیتی ثابت یا یک پدیده ی وابسته به حالت است، چالش هایی را در بین محققانبرانگیخته است.
به همین دلیل، مطالع های با هدف ارزیابی ثبات آلکسی تایمیا در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی انجام شد.
نتایج نشان داد که میزان آلکسی تایمیا و افسردگی به طور قابل توجه ی بعد از ۵ سال کاهش یافتند اما تفاوت نسبی در نمره های آلکسی تایمیا در طول این مدت ثابت ماند که این امر نشان میدهد این پدیده، ثباتی نسبی دارد مطالعه هایی که بر روی اختلال های روانی مثل اختلال های خوردن، سوء مصرف مواد، اختلال وسواسی جبری، اختلالات شبه جسمی و اختلال افسردگی انجام شده اند، آلکسی تایمیا را به عنوان یکی از عوامل مهم در نظر گرفته اند. میزان شیوع آلکسی تایمیا در اختلال استرس پس از سانحه ۴۰ درصد، در بی اشتهایی عصبی ۶۳ درصد، در پراشتهایی عصبی ۵۶ درصد، در افسردگی اساسی ۴۵ درصد، در اختلال هراس ۳۴ درصد و در سوءمصرف مواد ۵۰ درصد گزارش گردیده است.
پژوهش هایی نیز در مورد ارتباط آلکسی تایمیا و اضطراب انجام شده است و هر چند تعداد آنها نسبت به موارد مرتبط با افسردگی کمتر است، اما محققان نشان داده اند که آلکسی تایمیا در افراد مبتلا به اختلال های اضطرابی بیشتر دیده میشود و ارتباط بین اضطراب و برخی از ابعاد آلکسی تایمیا (دشواری در شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات ) را تأیید نموده اند.بر اساس برخی تحقیقات انجام شده شیوع آلکسی تایمیا در جمعیت عمومی ۲۳ درصد و در بیماران مراقبت اولیه ۲۰ درصد است که ارتباط آن با مواردی همچون اختلالات جسمانی شکل، سوء مصرف مواد و به ویژه افسردگی آشکار شده است.
آلکسی تایمیا از طریق ارتباط هیجانی ضعیف مشخص می شود. بسیاری از آن ها نیز مشکلات پزشکی مزمن رنج می برند و یا دارای بیماری های روان تنی، اختلالات پزشکی و آسیب روانی هستند. در واقع، آلکسی تایمیا ویژگی بالینی برجسته ای است که عملکردهای میان فردی به ویژه خانواده را مختل میسازد آلکسی تایمیا به عنوان علامتی آسیب شناختی و ناوابسته به فرهنگ در کنار عوامل دیگر می تواند عملکرد خانوادگی را پیش بینی کند.
آلکسی تایمیا یا نارسایی هیجانی به عنوان یک پدیده ی هیجانی شناختی به اختلال خاص در کارکرد روانی اطلاق می شود که در نتیجه ی فرآیند بازداری خودکار اطلاعات و احساسات هیجانی به وجود می آید. برخی محققان اختلال در سیستم لیمبیک، جانبی شدن نابهنجار مغز و یا اشکال در کارآمدی ارتباط بین نیمکرهای را در ایجاد آن موثر دانسته اند. اما آلکسی تایمیا در ویرایش چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی به عنوان یک اختلال روانی طبقه بندی نشده بلکه ویژگی ای است که از شخصی به شخص دیگر از لحاظ شدت متفاوت می باشد.
در افراد مبتلا به آلکسی تایمیا معمولا علائم زیر مشاهده می شود:
عدم توانایی کنترل تکانه
خشم ناگهانی
بی تفاوتی نسبت به دیگران
مشکل در بیان احساسات
مشکل در به زبان آوردن نام برخی احساسات
تلاش برای تشخیص عواطف و احساسات دیگران
حساسیت بالا نسبت به صداها، لمس شدن و مشاهده شدن توسط دیگران
توانایی خیلی کم برای درک علت برخی احساسات
پدرم دلواپس آینده برادرم است! اما حتی یک بار هم اتفاق نیفتاده که با هم به کافی شاپ بروند، در خیابان قدم بزنند و گاهی بلند بخندند.
برادرم نگران فشار کاری پدرم است!
اما حتی یک بار هم نشده خواستههایش را به تعویق بیندازد تا پدر برای مدتی احساس راحتی کند.
مادرم با فکر خوشبختی من خوابش نمیبرد اما حتی یک بار هم نشده که با من در مورد خوشبختیام صحبت کند و بپرسد: فرزندم چه چیزی تو را خوشحال میکند؟
من با فکر رنج و سختی مادرم از خواب بیدار میشوم، اما حتی یک بار نشده که دستش را بگیرم با او به سینما بروم، فیلم ببینیم و کمی به او آرامش بدهم
روانشناسان به این حالت آلکسی تایمی یعنی فقر کلمات در بیان احساسات می گویند
در فرهنگ ما این مریضی یک رسم مرسوم است! احساساتت را پنهان کن و نشان نده … از یک طرف در خلوت خود، دل مان برای این و آن تنگ میشود، از طرف دیگر وقتی به هم میرسیم انگار که اصلا از ابتدا زبانی نداشته ایم.گویی نیرویی نامرئی، فراتر از ما وجود دارد که دهان مان را بسته تا مبادا چیزی در مورد دلتنگیمان بگوییم!تکلیف مان را با خودمان روشن نمیکنیم. یکدیگر را دوست میداریم اما آن قدر شهامت نداریم که دوست داشتنمان را ابراز کنیم
ما آدمهای فقیری هستیم!
البته فقیری که در کلماتش احساسات را پنهان میکند.آن قدر در بیان احساسات مان آلکسی تایمیک (فقیر در بیان احساسات و ابراز علاقه) هستیم که صبر میکنیم تا وقتی عزیزی از دست رفت، آن وقت تا آخر عمر برایش شعر بگوییم.
از یک جا به بعد، باید این سکوت خطرناک را شکست و راه افتاد. باید پدر به فرزندش بگوید که چقدر دوستش دارد.از یک جا به بعد باید فرزند، دست پدر را بگیرد و با هم قدم بزنند.باید مادر فرزندش را به یک شام دونفره دعوت کند.از یک جا به بعد باید فرزند در گوش مادرش بگوید: چقدر خوب است که تو را دارم.از یک جا به بعد باید کسی که دوستش داریم بداند که چقدر با بودنش حال ما را خوب کرده است.
وچه خوب است، آن از یک جا به بعد، همین حالا باشد.